🔴 #تاریخ_بصیرت_افزای_بزرگان_دینی_و_اصحاب
🔷 یاران بابصیرت امیرالمؤمنین(ع)
21- مُسلِم مُجاشِعی
🔺 مسلم، زمان حکومت حُذیفةبنیَمان بر مدائن، در آن دیار زندگی میکرد. پس از دوران خلافت عثمانبنعَفّان و ابقای حُذیفه بر حکومت آن دیار از سوی علی(ع)، حذیفه نامه امام(ع) را برای مردم قرائت کرد و آنان را به بیعت با علی(ع) فراخواند و در عظمت آن بزرگوار سخن گفت.
🔺 پس از بیعت مردم، مسلم از حذیفه خواست تا حقیقت آنچه را که گذشته است، بازگوید. وی پس از شنیدن سخنان حذیفه، شیفته علی(ع) شد.
🔺 قبل از آغاز جنگ جمل، امیرالمؤمنین(ع) قرآن طلبید و آن را به دست گرفت و فرمود: «ای مردم! چه کسی این قرآن را میگیرد تا این قوم را به آنچه در آن است، بخواند و زنده كند آنچه قرآن زنده كرده و بميراند آنچه قرآن ميرانده»؟
🔺 مسلم مجاشعی برخاست و به علی(ع) گفت: «ای امیر مؤمنان! من حاضرم قرآن را ببرم و آنها را به آن فرابخوانم».
🔺 علی(ع) دوباره جمله خود را تكرار كرد و باز همين جوان به خواسته امام(ع) لبیک گفت. حضرت بار سوم صدا زد و كسى جز اين جوان، پاسخ مثبت نداد. امام(ع) به او فرمود: «اگر اين كار را بكنى، كشته مىشوى».
🔺 مسلم گفت: «وَ اللهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ أَنْ أُقْتَلَ فِي طَاعَتِك؛ سوگند به خدا اى امير مؤمنان! چيزى برايم محبوبتر از شهادت در ركاب تو نيست».
🔺 اينجا بود كه امام(ع) قرآن را به او داد. وقتى كه بهسمت آنها حركت مىكرد، حضرت به او نگاه كرد و فرمود: «إنّ الفَتَی مِمَّن حَشَی اللهُ قَلبَه نورا و ایمانا و هو مقتول… ؛ این جوان از کسانی است که خدا دلش را از نور و ایمان، آکنده کرده و او کشته میشود».
🔺 مسلم در مقابل لشكر بصره ايستاد و با فرياد بلند گفت: «اى مردم! اين كتاب خداست و اميرالمؤمنين(ع) شما را به آن فرامىخواند؛ پس به طاعت خدا و كتاب او برگردید».
🔺 لشكریان دشمن به اين جوان حمله كرده و دست راست او را قطع نمودند. او قرآن را به دست چپ گرفت و همان جملات را تكرار كرد. اين بار، دست چپش را قطع کردند؛ ولى او همچنان قرآن را رها نمىكرد و خون از بدنش بيرون مىریخت و همان جملات را تكرار مىكرد. تا اينكه او را مورد حمله قرار داده و پس از شهادت، بدنش را قطعهقطعه كردند.
📚 منایع:
إرشاد القلوب، ج2، ص321-343
دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ج13، صص556-561
@tarikhbasiratafza