نيمه شب درد خود را باخدا آغاز كن |
سر برآور تو زخواب آنگه ندارا ساز كن |
گر ترا باشد غم و اندوه و گريان از گناه |
درد خود را در سحر باآن طبيب راز كن |
گر بخواهى حاجت دنيا و عقبى را از او |
يك نوائى نيمه شب با محروم آن راز كن |
گو خدايا بنده مسكينم و عبد ذليل |
بهر من اى بار الها چاره اى را ساز كن |
احمدى دارد اميد عفو و رحمت را زتو |
از براى او در اميد و رحمت باز كن (166) |