قدر علم به مال است

قدر علم به مال است
خدا رحمت كند آية الله ايزدى نجف آبادى امام جمعه محترم نجف آباد را كه پاى درسش بوديم داستانى را تعريف كردند، كه يكى از علماء داراى معلومات زيادى بود ولى پول نداشت و به سختى امرار معاش ‍ مى نمود، كه روزى فهميد علماء در فلان مكان جلسه دارند، او خود را به آن جلسه رسانيد، ودم در نشست ، و بحثهاى علمى را گوش داد، ولى آخر كار نظر خود را بيان كرد و نظرش از همه بهتر بود ولى چون لباس ‍ ژنده اى دربر داشت هيچكس به حرفش گوش نداد او رفت ، ولى فرداشب كه اين جلسه برقرار شد، قبا و عباى زيبايى را از كسى عاريه نظرى پيش پا افتاده را گفت ، ولى همه به او احترام نمودند و احسنت احسنت آنها بلند شد، در آخر كه سفره پهن شد او آستين خود را در ميان غذاها ميكرد و مى گفت بخور، به او گفتند چرا اين كار را مى كنى ، او گفت :

رفقا، من همان فرد ديشبى هستم ولى لباسم را عوض كردم ، و آن شب چون لباسم بى ارزش بود نظريه ام را كه بهترين نظريه ها بود گفتم و شما نپذيرفتيد، ولى الان كه لباس خوب در تن دارم نظرم را كه بى ارزش ‍ بود گفتم و همه شما آفرين گفتيد پس اين آستين سزاوار است كه غذا بخورد و بعد اين شعر را خواند:

مرا به تجربه معلوم شد در آخر كار
كه قدر مرد به علم است و قدر علم به مال

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.