موضوع برنامه: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)- شرح حدیث سیام
برنامه سمت خدا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعیدی
تاريخ پخش: 13-06-98
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
زهیر باش دلم تا به کربلا برسی *** به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات برخیز *** در انتظار جوابت نشسته تا برسی
چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل *** مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی
زهیر باش بزن خیمه در جوار امام *** که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش *** که در مقام ارادت به ادعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست پس بشتاب *** درست در وسط آتش بلا برسی
زهیر باش دلم با یزید نفس بجنگ *** که تا به اجر شهیدان کربلا برسی
سلام بر سیدالشهداء و سلام بر فرزندانشان و سلام بر اصحاب و یارانشان، سلام به شما دوستان عزیز و نازنینم، که این روزها عزادار سیدالشهداء هستید. عزاداریهای شما قبول باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. ایام شهادت حضرت أباعبدالله را تسلیت میگویم و از خدا میخواهم که ما را از عزاداران واقعی و ارادتمندان حضرت اهلبیت قرار بدهد و چشم ما را به جمال منتقم روشن بکند. خدا رو شکر که یک محرم دیگر زنده هستیم و احساس میکنم محرم زمان تنفس و از دنیا کندن است. آدم بهانه زنده ماندنش را از آن افسردگی دنیایی بودن درمیآید و برای زنده ماندن بهانه پیدا میکند. انشاءالله خدا این محرم را محرم آخر ما قرار ندهد.
شریعتی: در جلسات روضه یادی کنیم از کسانی که بر گردن ما حقی دارند، انشاءالله همه آنها مهمان سفره پر برکت سیدالشهداء باشند. در ذیل بحث چهل حدیث حضرت امام به بحث قلب و دل رسیدیم که مرکز فرماندهی همه وجود ماست. راه و رسم جلا دادن دل را اهلبیت برای ما فرمودند و با بیان شیوای حاج آقای سعیدی آنها را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: حدیث سیام بودیم که از کتاب شریف چهل حدیث نقل شد، حدیث اشاره به انواع قلب داشت، بیماریهای قلب را عرض کردیم. آن چیزی که احیاء میکند، احیاء کردن جایی معنی میدهد که مردنی باشد و حالا زنده کردن معنی پیدا میکند. از وجود نازنین امیرالمؤمنین علی(ع) «من وصيّته لابنه» یک قول هست که این نامه به محمد بن حنفیه است، و یک قول به امام حسن(ع) است. «أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ» قلبت را با وعظ و نصیحت زنده کن. یکوقت خودت خودت را وعظ کن. عبرت گرفتن یعنی وعظ کردن خود، لازم نیست دیگری به تو چیزی بگوید، خودت نگاه کن، در مورد فلان مطلب عصبانی شدم، نتیجه عصبانیت من چه بود؟ نتیجه عصبانیت من چه بود؟ دلخوری دیگران و بی ادبی و دل شکستن، اینکه دیگری روی من حساب باز نمیکند، دیگر معلوم نیست مرا ببخشد. این بار دارم وعظ میکنم و خودم خودم را نصیحت میکنم. از دفعه گذشته عبرت بگیر، این بار من با آرامش جواب دادم. اینبار خیر خواستم، اینبار که کار خوبی را انجام دادم، نتیجه خوبی گرفتم. استفاده از تجربیات گذشته همین «واعظ من نفسه» است. حدیث نفس گفتن در کتاب شریف المراقبات، یکی از عنوانهای اصلی حدیث انسان همین حدیث نفس کردن است. خودش به خودش بگوید، تا حالا چه کاره بودی.
موعظه حیات قلب میدهد و اگر نباشد، قلبت میمیرد. سارق قلب که شیطان باشد، از آن تکه تکه میکند و میبرد. با یک چیزهای باطلی پر میکنند و دیگر به درد نخور میشود. «وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ» آن را به وسیله زهد بمیران، امیرالمؤمنین در یک عبارت میگوید: «أحیِ» و در یک روایت میفرماید: «أمته» بی رغبتی نسبت به مسائل دنیا، آن چیزهایی که قلب مرا جلب میکند و حواسش را پرت میکند، جهتگیریاش را منحرف میکند، آنجاها بمیران. شیطان نتواند تو را بکشد. یکوقت ما یک حیات مریض داریم. آن حیات را میکشیم. پزشکان غدهی سرطانی را میکشند. این جزئی از بدن من است! اما این قسمت سرطانی است. انشاءالله خدا همه مریضها را شفاء بدهد. پزشک تمام سعیاش را میگذارد تا سلولهای بدن شخص سرطانی را بکشد. اگر این قسمت قلب و توجهاش، این قسمت آلوده زنده باشد، بقیه را هم میکشد و خراب میکند.
این بار داریم از راهکار صحبت میکنیم، هرجا دیدیم مظهر دنیاست، یک زرق و برق است که دلم به سمت آن کشیده میشود، «وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ». باز از وجود نازنین امام حسن(ع) نقل شده است. «عَلَيْكُمْ بِالْفِكْرِ» فکر کنید، «فَإِنَّهُ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ» زندگی قلب بینا، ادامه حیاتش به فکر کردن است. «وَ مَفَاتِيحُ أَبْوَابِ الحِكْمَةِ» (بحارالانوار/ج75/ص115) فکر کردن کلیدهای درهای حکمت است. فکر کردن گاهی آدم را به سؤال کردن وا میدارد. این کتاب چطور درست شده است؟ شاید بشود از درونش صد سؤال درآورد. کاغذش چطور درست شده است؟ این جوهر چطور درست شده است؟ در مورد هرچیزی، نوع هدایت پیامبران الهی ارجاع به تفکر بوده است. فکر ما به واسطهی اینکه خدا خلق کرده و براساس فطرت است، کمال جو است و رهپو به مسیر هدایت است. منتهی بعضی مواقع زنگار میگیرد و جهتش عوض میشود. مثل موقعی که دائم برای شما در مورد موضوع الف صحبت کنیم. در مورد فلان موضوع صحبت کنیم. ذهنت دیگر در موضوع دیگری درگیر نباشد. فکرت اگر آزاد بودف قلبت بصیر است. سلمان فارسی دنبال حقیقت میگردد. از فارس تا مکه دنبال حقیقت میگردد. آدم متفکر وقتی به اصل مطلب میرسد دیگر دریافت میکند.
در خاطرات شهید آوینی و شهید چمران بحث تفکر خیلی شیرین است. یعنی دائم جستجو میکنند، یکجا پیدا میکنند اما اگر فکر جستجوگر نبود به اصل چشمه هم برسند، برداشت ندارند. چشمه هم کنارت باشد، نمیبینی. یک آدم نابینا از کنار چشمه رد شود، نمیبیند. آدم تشنه از دور ابر را میبیند، دلالتش را میبیند، اینجا باریده، مقدار آبش را پیدا میکند. جستجو برای فکر است. حضرت لقمان به پسرش نصیحت دارد، خیلی این احادیث برای تربیت فرزند مؤثر است. تناسب پدر و فرزندی در این نصایح اخذ شده است و بسیار معتبر است و اهلبیت کلام ایشان را صحت گذاشتند. «يَا بُنَيَ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ» با علماء همنشین باش. شکلگیری آدم از علمیت و رفتار آنها است. «وَ زَاحِمْهُمْ بِرُكْبَتَيْكَ» خیلی نزدیک شو و شروع به مجالست کن. «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحْيِي الْقُلُوبَ» خدا قلب را احیا میکند «بِنُورِ الْحِكْمَةِ كَمَا يُحْيِي الْأَرْضَ مِنْ مَاءِ السَّمَاءِ» خداوند متعال همانطور که زمین را به بارش از طرف آسمان احیاء میکند، نگاه میکند این بیابان مرده است. اتوبان تهران- قم ماه اردیبهشت پر از گل بود. این دانهها در زمین نهفته است و باران که میآید اثر دارد. عالم و حرف علمی وقتی روی قلب آدم مینشیند گل میکند. شاداب میشود، کلام حضرات اهلبیت سیلاب است. آدم را سیراب میکند. دل آدم وقتی برهوت شد، خسته کننده میشود. زندگی هم خسته کننده میشود. هیچی مثل قرآن و اهلبیت(ع) آدم را زنده نمیکند، بقیه سراب است. یک روز این هست و یک روز نیست، آخر سر هم خسته میکند و حوصلهی شما از دنیا سر میرود.
استاد ما میفرمودند: اگر خواستی ببینی دلت زنده است، پس سه بار بگو: صلی الله علیک یا أبا عبدالله! ما وقتی نام أباعبدالله را میآوریم، نامش دل آدم را جای دیگر میبرد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مُعَاشَرَةُ ذَوِي الْفَضَائِلِ حَيَاةُ الْقُلُوبِ» معاشرت، زندگی کردن و همراهی و در معیت عالم بودن، کسی که فضایل دارد، فضل جمعش فضایل است. یکوقت فضل در افعال است. آدم یک دستش به خیر است، یکوقت از حیث مالی و یکوقت از حیث وقتی است، یکوقت نگاه میکند نه، عالم است به آدم که میرسد یک نصیحتی دارد. پنج دقیقه با او هستی دو مطلب جدید یاد میگیری. یکوقتهایی که سوار ماشین میشوم کسی از دوستان باشند، استفاده میکنم. یکوقت خدمت آیت الله خوشوقت بودیم، در تشییع جنازهی مرحوم آیت الله اراکی بودیم. من کنار ایشان ایستاده بودم، گفتم: آقا ببخشید یک نصیحتی میفرمایید. ایشان خیلی آرام دستشان را بلند کردند، تابوت را نشان دادند و گفتند: این نصیحت است. یک کلمه میگوید و من یک عمر یادم هست و چقدر زیبا فرمودند. نصیحت این است که عالم باشی، مرجع باشی، هرچه باشی عاقبت مرگ تو را میگیرد. یکوقتی کنار عالم بودن، ذوی الفضایل به این معناست که از کلمه کلمهاش درس میگیریم.
یکوقت میگوید: سالهاست من با فلان آقا معاشرت دارم و از اینها خیلی چیز یاد گرفتم و عمل کردم. بدانید ثوابش برای آن عالم هم هست. ما یک چیزی به دیگران یاد بدهیم، وقتی مینشینی با یکی حرف میزنی بعد از احوالپرسی سعی کنید به درد بخورید. یک چیزی به او یاد بدهم، آقا این کار خوب نیست و این کار بد است. امر به معروف و نهی از منکر همین است. خدا مرحوم مجتهدی را رحمت کند. شنبه و دوشنبه و چهارشنبه کلاس عمومی داشتیم که ایشان بودند. ایشان روی مطلب یاد دادن خیلی فعال بود.دائم زبانش زبان موعظه بود. خیلی اصرار داشت که وقتی دعوت میکنید سخنران، ایشان میگفت: بگویید واعظ دعوت کردم که موعظه بکند. بار کلمهی واعظ با سخنران خیلی فرق دارد. مرحوم مجتهدی میفرمود: واعظ دعوت کنید. با کلمهی سخنران مخالف بود. رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید: خداوند میفرماید «إن اللَّه تعالى يقول تذاكر العالم بين عبادي مما تحيي عليه القلوب الميتة إذا هم انتهوا فيه إلى أمري» تذاکر باب تفاعل است، یعنی دو طرفه صحبت کردن، تذاکر علما یعنی گفتگوی علمی بین بندگان من از چیزهایی است که دلهای مرده را زنده میکند. مباحثات شما مباحثات علمی باشد. انتهای کار به اصول و فروع دین برسد و به خدا ختم شود. خروجی حرف من چه باشد؟ یک قدم به خدا نزدیک شوم. کاسبی شما طوری باشد که حرام درونش نیاید. وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «ربیع القلب» بهار قلبها، خداوند سبحان هیم وعظی را مثل قرآن نیاورده، قرآن سرچشمهی علم است. قرآن بهار قلب است. بهار چه خاصیتی دارد؟ قلبها زنده میشوند و اگر انس با قرآن نباشد، قلبها میمیرند. گاهی سؤال میکنید و بیست دور هم قرآن را خواندید، فلانی این آیه را نگاه کن، میگوید: عجب، تا حالا دقت نکرده بودم! ترجمهاش را نگاه کنیم، قرآن ما را راهنمایی میکند.
«و یعمر القلب» در مورد چیزی که امکان خراب شدن دارد صحبت میکنیم. چند عامل را حضرات اهلبیت میشمارند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «وَ لِقَاءُ أَهْلِ الْخَيْرِ عِمَارَةُ الْقَلْبِ» (بحارالانوار/ج74/ص208) ملاقات، همنشینی، اینکه من برنامه بریزم که ملاقات با اهل خیر داشته باشم روی من اثر میگذارد. کسی که اهل خیر هست و کار خیر میکند، خیر مدرسهساز است، آدم عالم و آگاه و کسی است که من با او ملاقات میکنم، قلبم ساخته میشود. عمارت یعنی ساختن کامل، یکوقت خود من یک خوبیهایی به لطف خدا دارم اما ساخته شدنم کامل نیست ملاقات با اهل خیر آدم را کامل میکند. یک چیزهایی هم تخریب میکند، با اهل دنیا و شر، با کسانی که فضلی از آنها دیده نمیشود، لقاء آنها عدم عمارات و تخریب را برای آن دارد. یعنی هرچه بیشتر خودت را با اینها همراه کردی، عمارت قلب تو سریعتر و بلندتر میشود. هیچکس به ما قول نداده چقدر زنده هستید. لذا مغتنم بشماریم زمانهای خودمان را، عجیب است که بحث مصاحبت و ملاقات، اینکه با چه کسی نشست و برخاست داری، بیشترین ابواب روایات اخلاقی ما سر این بحث مجالست است. عجیب اهلبیت(ع) نسبت به همنشین اهتمام داشتند. معلوم است که انسان خیلی تأثیر پذیر و تأثیرگذار است. یکی از مسائلی که در مورد انسان میگویند، میگویند از ریشهی انس است. نسبت به دیگری شکل میگیرد، کنارش که مینشیند، انس و همنشینی او اثرگذاری دارد.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لِقَاءُ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ عِمَارَةُ الْقُلُوبِ [وَ مُسْتَفَادُ الْحِكْمَةِ]» آنهایی که اهل شناخت هستند، یعنی یک نگاه بالاتری دارند. معرفت یعنی اینکه چراغ قوه دستش است و راه را نگاه میکند. معرفت دارد یعنی شناخت دارد. راه و چاه را میبیند. دنبال کسی که چراغ دستش است بروی، دنبال اهل معرفت و شناخت بروی، قلبت ساخته میشود. لذا حواسمان باشد کسانی که آگاه هستند. ما میخواهیم مشورت کنیم در مسائل مالی با کسی که وضع مالیاش خوب است مشورت میکنیم. از حیث کاسبی آدم موفقی است. نگاه کنیم اهل معرفت و شناخت باشد. راهکار خرید و فروش فلان مسأله را بلد است. من اگر بخواهم در این راهکار بروم باید دنبال این بروم. اهل معرفت نسبت به کسی که عالم است، مذاق و کلام اهلبیت را میشناسد و عالم دینی است، نسبت به کلام خدا چراغ قوه دارد. از او بپرسی آیه قرآن چه میگوید، روایت چه میگوید، راه بلد است و میگوید. ملاکمان این باشد، اگر راه موفقیت رفتید، اگر کسی گفت: به نظر من، ولش کنید… اگر کسی گفت: روایت داریم، آیه داریم، خدا و پیغمبر این را میگوید، دنبال او برویم. معرفت یعنی این. تمایلات ما روز به روز عوض میشود.
امیرالمؤمنین فرمود: «عِمَارَةُ الْقُلُوبِ فِي مُعَاشَرَةِ ذَوِي الْعُقُولِ» با آدم عاقل مشورت کنید. نگاه کنیم ببینیم این آدم عاقلانه رفتار میکند یا نه، از او عصبانیت عجیب و غریب دیدیم. امام صادق فرمود: عصبانیت مثل جنون است، وقتی جنون او را گرفت، آنوقت این معاشرت ذوی العقول هم باید حواست باشد. کسی که عاقل است، عصبانیت و کار غیر عاقلانه در او نیست، نگاه میکنم رفتارش را با دیگران میبینم، در بحث مالیاش نگاه میکنم، بعضی در بجث مالی هم غیر عاقلانه رفتار میکنند. من اگر بخواهم یک خانهای را به شما بفروشم. شما بگویی: من این خانه را از شما میخرم. میگویم: چک میدهی، مثلاً یک میلیارد چک هم میدهد. میروم حسابش را چک میکنم میبینم هجده هزار تومان در حسابش است. در فقه به این میگویند: بیع سفیهانه، غیر عاقلانه است. من به چه حسابی روی تو که هیچ پولی نداری، حساب کنم. در مهریه هم همین است، طرف خرچ عروسی را هم ندارد، خرج عادی هم ندارد و یکباره یک مهریه را تعهد میکند، این یک مقدار باید مسأله داشته باشد و سفیهانه باشد. اینهایی که بعداً دست رو دست میزنند که چرا ما این کار را کردیم، یعنی آن موقع عاقل نبودند، پس با ذوی الحقوق معاشرت داشته باشیم.
«أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ» وصیت و سفارش امیرالمؤمنین(ع) به تقوای الهی، «أَيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ» ملازم امر الهی باش، با امر الهی باش، «وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ» قلبت با یاد خدا، آقای مجتهدی میگفت: شیطان پای منبر نوح و ابراهیم نشسته و همه روایتها را بلد است، میداند غفلت از یاد خدا بیاید، قلب ما خراب میشود و پایین میریزد. زلزلههای قلب اینطور است. لذا عمارت قلب به ذکر خدا باشد، یک جاهایی نوسازی نیاز دارد، دائماً باید دست سر و گوش قلبمان بکشیم. ذکر و یاد خدا، یکوقت بیماریهای قلبی باید قرص را در جیبشان داشته باشد و سریع هم اثر میکند. امام صادق میفرماید: وقتی حرصت به دنیا بالا گرفت و علاقهات به دنیا زیاد شد و دست و پا میزنی، یکباره دیدی کشیدنش خیلی زیاد شده، قرص زیر زبانی این است که سریع اثر کند، یاد مرگ قلب را درست میکند. هرچه بیشتر باشد مقاومتش در برابر زلزلهها بیشتر میشود و تخریبش کمتر میشود. شکاف برنمیدارد وگرنه از آن طرف شیطان و نفس دارند کار خودشان را میکنند. لشگر یزید دارد حرف خودش را میزند اما لزوم امر من با این طرف چقدر است.
در روایات پیامبر اکرم(ص) در بحث توبه، حر نسبت به باطل پشت کرد و از باطل دوری کرد. پیامبر اکرم فرمود: به باطل پشت کنید و این از علامات توبه است و ملازم حق بشوید. یک نفر دیگر هم به باطل پشت کرد، زبیر هم همینطور بود. وقتی صبح روز جنگ، امیرالمؤمنین به او گفت: یاد بیاید از گفتار پیغمبر، یادت نیست پیغمبر اینگونه گفت، چقدر به تو هشدار داد، زبیر حالت بیداری برایش رخ داد اما لزوم حق پیدا نکرد و رها کرد و رفت. همراه نشد، باطل را رها کرد اما ملام با حق نشد. این رستگار نشد ولی حر رستگار شد. من اگر پشت میکنم نسبت به غفلتها و شیطان و نفس أماره، باید از این طرف نسبت به یک چیزهایی رو کنم. عمارت قلب ما با لزوم امر الهی است. امر هم به معنی شیء و هم به معنی گفتار آمرانهی الهی، آن چیزی که خدا از من میخواهد، مقید کردن خودم به اوامر الهی و آنچه خدا میخواهد قلب مرا بازسازی میکند.
«وَ تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ» رقت قلب، بعضی مواقع دل سنگ میشود. قساوت قلب، در تنهایی زیاد یاد خدا کنید. ذکر خدا چه به لسان و چه قلبی باشد. در آشپزخانه تنها ایستادی، بگویی: الحمدلله، الهی شکر، اینها قلب آدم را رقیق میکند. یک نفر نزد رسول خدا(ص) آمد، شکایت کرد. از قساوت قلب که خیلی قلبم سنگین است. نه اشک در چشم دارم، دل رحم نیستم. چه کنم؟ «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يَلِينَ قَلْبُكَ» بخواهی قساوت قلبت از بین برود و آرامش قلب پیدا کنی، «فَأَطْعِمِ الْمِسْكِينَ» به آدم فقیر طعام بده. خودت اطعام کن. برو یک فقیر پیدا کن و به او اطعام کن. این قلب را آرام و نرم میکند. «وَ امْسَحْ رَأْسَ الْيَتِيمِ» اگر یک یتیمی دیدی، با عطوفت رفتار کن. خدایا یک قطره از آن منش امیرالمؤمنین را به ما بده.
شریعتی: سالروز ارتحال استاد اخلاق، عالم وارسته حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی است، خدا رحمتشان کند مکرر میفرمودند: قبل از اینکه نمازت را شروع کنی، یک سلام به امام حسین بده و ببین نمازت چه نمازی میشود و بعد مکرر این حکایت را نقل میکردند که در خواب دیدند که پرسیدند: در آن دنیا چه به درد میخورد؟ گفت: دو چیز، تقوا و امام حسین. بعد با همان بیان شیرین میفرمودند: به او گفتند: حالت چطور است؟ گفت: شکر خدا که در پناه حسینم و عالم از این خوبتر پناه ندارد. کتاب «در احوالات مرحوم آیت الله شیخ احمد مجتهدی تهرانی» به 20000303 پیامک بدهید. امروز صفحه 154 قرآن کریم آیات 31 تا 37 سوره مبارکه اعراف را تلاوت خواهیم کرد.
«يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ «31» قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «32» قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «33» وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «34» يا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي فَمَنِ اتَّقى وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «35» وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «36» فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ أُولئِكَ يَنالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ»
ترجمه آیات: اى فرزندان آدم! نزد هر مسجد (به هنگام نماز، لباس و) زينتهاى خود را برگيريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد، همانا خداوند اسرافكاران را دوست ندارد. بگو: چه كسى زينتهايى را كه خداوند براى بندگانش پديد آورده و (همچنين) رزقهاى پاكيزه ودلپسند را بر خود حرام كرده است؟ بگو: اين (نعمتها) در زندگى دنيا براى مؤمنان است، (اگر چه كافران هم بهرهمندند،) در حالى كه روز قيامت مخصوص (مؤمنان) است. ما اين گونه آيات خود را براى گروهى كه مىدانند به تفصيل بيان مىنمائيم. (اى پيامبر!) بگو: همانا پروردگارم كارهاى زشت و زننده، چه آشكار و چه پنهان، و گناه و ستم و سركشى به ناحقّ و شريك قرار دادن چيزى براى خدا كه او دليلى بر حقّانيّت آن نازل نكرده، و نسبت دادن آنچه را نمىدانيد به خداوند، (همه را) حرام كرده است. و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسيد، نه مىتوانند لحظهاى تأخير اندازند و نه پيشى گيرند. اى فرزندان آدم! هرگاه پيامبرانى از خودتان به سوى شما بيايند كه آيات مرا بر شما بازگو كنند (از آنها پيروى كنيد)، پس كسانى كه تقوا و صلاح پيشه كنند، هيچ ترسى بر آنان نيست و آنان اندوهگين نمىشوند. و كسانى كه آيات مارا تكذيب و از روى استكبار از آن سرپيچى، آنان همدم آتشند و هميشه در آن خواهند بود. پس كيست ستمكارتر از كسى كه بر خداوند دروغ بندد، يا آيات او را تكذيب كند؟ آنان بهرهى خود را از (دنيا به مقدارى كه در) كتاب (الهى كه براى آنان نوشته شده) خواهند برد، تا آنكه چون فرستادگان ما براى گرفتن جانشان به سراغ آنان آيند، گويند: كجاست آنچه (و آنكه) به جاى خداوند مىخوانديد؟ گويند: همه از ديد ما ناپديد ونابود شدند. و آنان عليه خود شهادت مىدهند كه كافر بودهاند.
حاج آقای سعیدی: زهیر بن قین بجلی بسیار آدم حلال خوری است. چند روز قبل از جریان کربلا به امام حسین میپیوندد، از حج برمیگردد، در یک منزلگاه به حضرت نزدیک میشود. حضرت کسی را دنبال او میفرستد، اول یک مقدار استنکاف میکند و بعد همسرش میآید. او را تشویق میکند. نزد امام حسین میرود، هیچکس نمیداند آنجا چه گذشت، وقتی بیرون آمد دیگر زهیر قبلی نبود. زیر خیمه امام حسین بروی، دیگر فرق میکنی. حضرت حر وقتی پشت سر امام حسین نماز میخواند، آنطور احترام میکند، برمیگردد. خاصیت آهنربایی امام حسین خیلی قوی است. آهن هم باشد جذب میکند. در هیأتهایی که میرویم جذب شویم. همسر زهیر گفت: تو آزاد باش و برو. حتی در بعضی جاها هست که همسرش را طلاق داد و گفت: بگذار هرچه از من به تو رسیده خیر و خوبی برسد، بعد از من مصیبت به تو نرسد. گفت: اگر هزار بار کشته شوم باز هم در راه تو هستم. دوست دارم زنده شوم و دوباره بمیرم. شروع جنگ با زهیر زمانی بود که دیدند که رجز میخواند و حرف میزند. انشاءالله خدا همه ما را از مریدهایش قرار بده. آقای مجتهدی خیلی به روضه مقید بود و در بحث روضه خیلی از ایشان درس گرفتیم.
شریعتی: خدایا «یا لیتنا کنا معکم» ما را سرشار از اخلاص کن.
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»