??هفتم مهرماه سالروز شهادت سرداران اسلام

??هفتم مهرماه سالروز شهادت سرداران اسلام

فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا وروزبزرگداشت فرماندهان دفاع مقدس را گرامی میداریم

مِن الحقیر الی الشهید..

?سلام…سلام ای سردارانِ شهید…سلام حاج ابراهیم…حاج حسین…حاج مهدی… آقاسیدمرتضی…

?سلام ای شهدای گمنام…سلام ای لاله های بی نام ونشون…سلام به همتون…از کجا بگم …!؟ ازچی بگم…!؟

?ازحرفای نانوشته یا از درددلای خاک خورده…!؟ ازکجا…!؟
از غربت شما بگم یا ازتنهایی خودم…!؟
از عزّت شما بگم و یا از ذلّت خودم…!؟

?خیلی وقته که چشمامون را بشما دوختیم…کتابهاتون را میخونیم…عکسها و روایت فتحتون را میبینیم…چفیه میندازیم…سرو صورتمون را شبیه تون میکنیم…موبایلهامون را پراز عکس وصدای شما میکنیم…سالی یکبار هم به زیارتتون میایم… فکه،شلمچه،طلاییه…

?جانمازمون پراز عطر شماست…مهر و تسبیحمون ازتربت شماست…آرزوی شهادت هم داریم…!

?اما چجوری و به چه قیمتی،خدا میدونه…!

?دوست داریم مثل شماباشه…زندگیمون… نگاهمون…حرف زدنمون… فکر کردنمون… ازدواجمون… زندگی مشترکمون…راه و رسممون…ولی فقط دوست داریم…!

?رسیدن به همه اینها اراده میخواد… زحمت میخواد…یه دل درست و حسابی میخواد…یه دلی که تنها جای شما باشه… دلی که اسیر این دنیا نباشه…اسیر هوا وهوس نباشه…

?بگذریم و بِگذارید چند کلمه خودمونی حرف بزنیم…!

?حاج ابراهیم همت…چه کردی با این دلِ من… وقتی عکست و اون نگاهِ پر معنات جلوی چشمام میاد میخوام از خجالت آب بشم…
پشت این چشمای تو، پشتِ این نگاه آسمونی تو… خیلی حرف های نگفته وجود داره

?حاج حسین خرازی…وقتی اون لبخند معنادار تو رو میبینم،بغض میکنم و یاد جمله ای میفتم که گفتی…
“اگر کار برای خداست،پس گفتن برای چیست…”
اونوقت میفهمم این لبخندِ تو همش برای رضای خدا بوده…!

?حاج عبدالحسین برونسی…قصه ی شما که دیگه گفتن نداره…!
کتابتون هر روز دست به دست میشه…اما ای کاش کمی از معرفتت…کمی از عشق و توجه و اخلاصت بین ما دست به دست میشد…!
کاش…
شما پیش “حضرت مادر” آبرو داری…
میشه سفارش ما را هم بکنی…!

?آقا سید مرتضیِ آوینی…شما اهل قلم هستی…اهل معرفت هستی…
قلمِ ما کجا و قلمِ شما کجا… این شما بودی که به قلم و کاغذ آبرو دادی… ولی من چی… همش حرف… حرفاها و نوشته هایی که خودم را پشت اونها زندونی کردم…
آقاسید کمکم میکنی تا آزاد بشم…!؟

?آقا مهدی زین الدین… خوب گفتی برادر…!وقتی به بچه ها میگفتی یه روزی یه آدمایی میاند که غبطه میخوردند به حالِ ما…! آره حالا اون روز رسیده… ولی کاش من میفهمیدم اون حال و هوای شما را…! من کجا و شهادت کجا…!؟

?آقای دکتر چمران… لابه لای وصیت نامه ات از عشقی حرف میزنی که من هیچوقت نتونستم اون رو بچشم…
به خاطر عشق، دنیا را زیبا می دیدی… به خاطر عشق بود که خدا را حس میکردی… به خاطر عشق، فداکاری کردی… چه عشقی…؟!
آقای دکتر میشه این عشق رو برام معنا کنی… میشه یه نسخه ای برای این دلِ بیمار من بپیچی تا بفهمه “عشق” یعنی چی…؟!

?آی شهدا…با تک تکتون حرف دارم…ولی حیف که همه گفتنی ها را نمیشه گفت…!
مثل همیشه باید تو پستوی ذهنم و قلبم خاک بخوره… آخه گفتن که دردی را دوا نمیکنه…! باید عمل کرد..! که من…

?با این حرف ها شما برامون دعا کنید…دعا کنید تا شرمنده تون نشیم…دعا کنید که ما هم
? شهید? بشیم

?آي شهدا خداکنه یادتون هیچوقت از ذهن ما نره، نه یه هفته، بلکه یه عمر، راه و رسمتون سرمشق زندگیمون باشه..

?درودبرمرداني كه تنها باخدا معامله كردن…

? eitaa.com/ebratha_ir ایتا
? sapp.ir/ebratha.org سروش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.