امان از سادگى

امان از سادگى
تازه تحصيلات ششم ابتدائى را تمام كرده بودم و طلبه شده بودم كه يكى از اقوام و خويشان به من گفت آيا تو خوب درست را ياد گرفته اى ؟ گفتم : بله گفت : هر چه بگويم واردى بنويسى ؟ گفتم : بله مى نويسم ، گفت : بنويس گوز من هم نوشتم گوزن گفت : نه ، ديدى وارد نيستى و بى سوادى گوز بدون نون است من هم نوشتم گوز، بعد گفت بنويس ‍ بريش من هم نوشتم بريش و اعراب گذاشتم ، گفت : نه اشتباه كردى اعراب نمى خواهد من هم بدون اعراب نوشتم گفت بنويس انكه و اعراب نگذار من هم نوشتم انكه بعد گفت بنويس (اين خط را نوشت ) من هم نوشتم گفت حالا بخوان من خواندم : گوز بريش انكه اين خط را نوشت گفت : باز هم اشتباه كردى و غلط خواندى بايد بخوانى گوز به ريش آنكه اين خط را نوشت .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.