از غیرخدا نترسیم –جلسه ۳

از غیرخدا نترسیم –جلسه ۳

سلاح اصلی نظام سلطه «ادارۀ افکار عمومی» است/ «ترس از تحقیر و سرزنش» یک اصل مهم در ادارۀ افکار عمومی است/ ویژگی قوم مقدمه‌ساز ظهور، نترسیدن از سرزنش است؛ «لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ»/ الان یک فرصت طلایی برای ارتباط‌ با افکار عمومی آمریکا پدید آمده/ ما یک شهید جهانی پیدا کرده‌ایم/ باید سردار سلیمانی را به مردم آمریکا معرفی کنیم

شناسنامه:

  • مکان: دانشگاه تهران

  • زمان: ۹۸/۱۰/۱۹

  • مناسبت: فاطمیه ۹۸

  • موضوع: از غیر خدا نترسیم

  • صوت: اینجا

در آخرالزمان بیشترین ابزار سلطه «ادارۀ افکار عمومی» است. نظام سلطه برای اینکه افکار عمومی را اداره کند، با ترساندن، بر مردم مسلط می‌شود؛ یکی ترس از جنگ و فقر است و دیگری «ترس از سرزنش» است. مظلومانِ تحت فشار می‌توانند ترس از جنگ و فقر را کنار بزنند، اما «ترس از سرزنش» باقی می‌ماند. طبق آیه قرآن، ویژگی مهم قومی که در آخرالزمان قیام می‌کند، «نترسیدن از سرزنش» است

باید فرهنگِ «بر اساس ترس زندگی‌کردن» را از بین ببریم

  • ما باید فرهنگِ «بر اساس ترس زندگی‌کردن» را از بین ببریم، باید فرهنگ «بر اساس ترس شغل انتخاب‌کردن» را از بین ببریم. در حکومت امام‌زمان(ع) این ترس‌ها از بین می‌رود؛ مثلاً برای از بین بردن «ترس از فقر» به مردم می‌گویند: «هرکسی فقیر شد، برایش جبران می‌کنیم…»

  • وقتی ترس از فقر نباشد، دیگر برای چه کار می‌کنیم؟ برای خلاقیت، برای خدمت، برای مسابقه‌ای که قرآن فرمود: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (ملک/2) شما را آفریدیم برای اینکه ببینیم چه کسی بهتر می‌تواند عمل بکند؟ کمااینکه برای اعضای تیم ملی، همۀ نیازهایشان را تأمین می‌کنند(مثلاً غذای آنها را می‌دهند، هزینه‌های آنها را تأمین می‌کنند و…) تا آنها با خیال راحت بروند در مسابقه شرکت کنند. نظام ولایی-در حکومت امام‌زمان(ع)- این‌گونه است! لذا آبادانی در جهان رخ می‌دهد و امام‌زمان‌(ع) دنیای مردم را درست می‌کند برای اینکه مردم دیگر درگیر مسائل حاشیه‌ای نباشند، بلکه خودشان را در داخل یک مسابقه ببینند؛ مسابقه برای بهتر عمل‌کردن.

یکی از پایه‌های فرهنگی «زندگی ولایی» حذف فرهنگ «از سر ترس زندگی‌کردن» است

  • یکی از پایه‌های فرهنگی زندگی ولایی این است که فرهنگ «از سر ترس زندگی‌کردن» را از بین ببریم. برای اینکه فرهنگ از سرِ ترس زندگی‌کردن، کنار برود، سبک زندگی‌ها باید تغییر پیدا کند.

  • حالا سبک زندگی ما چگونه باید تغییر کند که این فرهنگ ترس، از بین برود؟ شاید لازم باشد «استرس امتحان» حذف بشود. مثلاً یک نمونه‌اش حذف کنکور است. شاید لازم باشد دربارۀ «مدرک تحصیلی» یک فکر دیگری کرد. شاید شغل کارمندی حتی‌المقدور کنار گذاشته شود، یعنی کسی از ترس فقیرشدن، نرود کارمند بشود بلکه ریسک تجارت و شغل‌های دیگر را بپذیرد.

  • ما باید یک کار فرهنگی اساسی انجام بدهیم برای اینکه «زندگی بر اساس ترس» را کنار بگذاریم، این زندگی اصلاً خوب نیست و حال آدم‌ها در این زندگی خوب نیست، هرچند خودشان هم معمولاً نمی‌فهمند که حالشان خوب نیست.

یکی از پایه‌های نظام سلطه «فرهنگ ترس» است / کنترل جوامع بشری با ابزار «ترس» در طول تاریخ وجود داشته است

  • کی از پایه‌های نظام سلطه همین «فرهنگِ ترس» است؛ یعنی فرهنگی که در آن، مردم بر اساس ترس زندگی می‌کنند. نتیجۀ سیاسیِ این فرهنگ غلط چیست؟ وقتی مردم در یک جامعه‌ای بر اساس ترس، زندگی کردند، طبیعتاً به ترسوها رأی می‌دهند. در این‌صورت، سطح احتیاط در جامعه، بالا می‌رود، و وقتی سطح احتیاط بالا رفت، نظام سلطه بر آن جامعه سوار می‌شود.

  • البته کنترل جوامع بشری با ابزار «ترس» در طول تاریخ وجود داشته است. بسیاری از مدیران جوامع بشری، ابزارشان برای تسلط بر جامعه «ایجاد ترس» بوده است؛ انواع ترس‌ها از ترس‌های روانی تا ترس‌های واقعی مثل «فقر، مرگ، زدن و بستن و…» در جهان معاصر ما، یکی از زشت‌ترین انواع ترس‌ها در جامعه، به‌عنوان ابزاری برای سلطه قرار گرفته است و آن «ترس از تحقیر و تمسخر» و ترس‌هایی از این دست، می‌باشد که بدتر از ترس‌هایی است که دیکتاتورها اعمال می‌کنند.

امروز، نوعِ ترس‌هایی که برای به بردگی کشیدن انسان به‌کار می‌برند، متفاوت شده است

  • دیکتاتورها با شمشیر، جان افراد را مورد حمله قرار می‌دهند و ترس‌های مستقیمی را در موضوع «مرگ» یا «فقر» واردِ جامعه می‌کنند و به‌وسیلۀ آن، انسان‌ها را تحت سلطۀ خود قرار می‌دهند. اما امروز، نوعِ ترس‌هایی که برای به بردگی کشیدن انسان به‌کار می‌برند، متفاوت شده است، چون اسباب و ابزار ادارۀ افکار عمومی بیشتر شده است.

  • قدیم‌ها این‌همه امکانات برای تأثیرگذاری روی افکار و تأثیرگذاری روی احوال مردم وجود نداشت، ابزارهای فرهنگی این‌قدر زیاد و متنوع نبود؛ ابزارهایی مثل موسیقی، فیلم، سریال، شیوۀ خبر گفتن، روزنامه، مطبوعات و… اما امروزه هم جمعیت و نفوس انسان‌ها بیشتر شده است و هم سازماندهی‌کردن آنها پشت سر یک حرف خُردکننده علیه حق، خیلی آسان شده است، اصلاً آنها یاد گرفته‌اند چگونه این کار را انجام بدهند.

امروز سلاح اصلی نظام سلطه «ادارۀ افکار عمومی» است / یکی از اصول مهم در ادارۀ افکار عمومی «ترساندن» است

  • الان یک جریانی در جهان وجود دارد که ما نامش را «نظام سلطه» گذاشته‌ایم؛ این نظام سلطه دارد جهان را اداره می‌کند. اما چگونه اداره می‌کند؟ او نمی‌تواند همۀ جهان را با زور اداره کند، با پول هم نمی‌تواند همه‌اش را اداره بکند (اداره‌کردن جهان با اهرم‌های پولی هم بعد از این بود که دیدند اهرم‌های زور، زیاد کارایی ندارد) ولی الان سلاح اصلی‌شان برای ادارۀ جهان، «ادارۀ افکار عمومی» است و در ادارۀ افکار عمومی هم یکی از اصول اساسیِ آنها «ترساندن» است.

  • حالا این ترساندن، انواع مختلفی می‌تواند داشته باشد؛ مثلاً ترس از اینکه «از بین می‌روید» یا «فقیر می‌شوید» و… اینها ترس‌های خیلی شفاف است که الان اثرش کمتر شده است. الان آنها دارند یک کار فرهنگی عمیق‌تر انجام می‌دهند و آن «ترساندن از تحقیر و تمسخر» است که این دیگر یک عنصر فرهنگی است.

«ترس از تحقیر و سرزنش» ابزارِ مهم نظام سلطه برای ادارۀ افکار عمومی جهان است

  • اداره‌کنندگان افکار عمومی جهان یک عنصر فرهنگی را ابزار سلطۀ خودشان قرار داده‌اند، آن عنصر فرهنگی، ترس از جان و مال نیست، ترس از جنگ و فقر نیست، بلکه «ترس از تحقیر» یا «ترس از سرزنش» است.

  • حالا چندتا گزاره را در کنار هم بگذاریم تا به یک نتیجه برسیم: یکی اینکه در آخرالزمان بیشترین ابزار سلطه «ادارۀ افکار عمومی» است نه کشتار مستقیم. به عبارت دیگر، ابزار سلطه، بیشتر «فریب» است نه «زور»! بیشتر از اینکه ابزار آنها «فقر» باشد، «فرهنگ» است. ضمن اینکه ما الان داریم می‌بینیم که ابزار فرهنگی و کنترل افکار عمومی هم زیاد شده است؛ مثل موبایل، شبکه‌های مجازی، اینترنت، ماهواره و… منشأ اینها هم معلوم است کجاست.

  • در آخرالزمان برای اینکه افکار عمومی را اداره کنند، با ترساندن، بر آنها سوار می‌شوند؛ یکی ترس از جنگ و فقر است و دیگری «ترس از سرزنش» است. مظلومان وقتی به‌شدت تحت فشار و تنگنا قرار بگیرند، معمولاً ترس از جنگ و فقر را کنار می‌زنند، اما «ترس از سرزنش» باقی می‌ماند.

ویژگی مهم آن قومی که در آخرالزمان قیام می‌کند، نترسیدن از سرزنش است

  • حالا ببینید آیۀ قرآن دربارۀ آخرالزمانی‌ها چه می‌فرماید؟ این آیه دربارۀ قومی است که در آخرالزمان قیام می‌کنند. می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ» (مائده/54) ای اطرافیان پیامبر! اگر شما پای دین نایستید یک قومی را-در آیندۀ دور- می‌آورم که من آنها را دوست دارم، آنها هم من را دوست دارند. آنها در مقابل مؤمنین به‌شدت فروتن هستند و در مقابل کافرین به‌شدت سخت هستند. در راه خدا مجاهده می‌کنند و از سرزنش نمی‌ترسند.

  • رسول‌خدا(ص) دربارۀ این آیه فرمودند: اینها قوم سلمان فارسی هستند. (تفسیر نورالثقلین/ج1 /ص641) بر اساس روایات و تفاسیر، می‌توان گفت که این آیه، ویژگی‌ یاران امام‌زمان‌(ع) را بیان می‌کند که از سرزمین ما (یعنی ایران و احتمالاً برخی سرزمین‌های اطراف) هستند.

کسی که از سرزنش بترسد، اسیر برده‌کشیِ نظام سلطه می‌شود

  • آیۀ فوق، دربارۀ عنصر فرهنگی «ترس از سرزنش» می‌فرماید: یکی از ویژگی‌های برجستۀ آن قومِ آخرالزمانی، این است که «ترس از سرزنش» ندارند! خدایا، چرا از بین همۀ صفات خوب، این صفت را برای آخرالزمانی‌ها بیان فرمودی؟ می‌فرماید: شما (مردم زمان پیامبر) این را نمی‌فهمید، اما در آخرالزمان این را می‌فهمند، یعنی آن قوم آخرالزمانی که خودشان این صفت را دارند، می‌فهمند که اگر این صفت را نداشته باشند، نابود خواهند شد.

  • آخرالزمانی‌ها نباید از سرزنش بترسند. هرکسی از سرزنش بترسد، اسیرِ برده‌کشیِ نظام سلطه شده است. تو را از «تحقیر» و «سرزنش» می‌ترسانند و مثلاً با کلماتی مثل «تندرو» دهانت را می‌بندند و بعد تو را به برگی می‌کشند!

  • نظام سلطه بیشترین سرمایه‌گذاری و هزینه را در این صدسال گذشته برای پدیده‌ای به نام «غرب‌زدگی» انجام داده است. مثلاً اینکه القاء می‌شود «اگر این‌جوری (مثل غربی‌ها) نباشی، بی‌کلاس هستی! پس خاک بر سرت…» یعنی تحقیر می‌شوی. یا مثلاً اینکه «فلانی رفته خارج و خیلی باکلاس شده است!»

  • آن قوم آخرالزمانی که به امام‌زمان(ع) می‌رسند، ویژگی مهم‌شان این است که «از سرزنش نمی‌ترسند» (لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ) سرزنش در واقع القای یک «احساس تحقیر» است. نترسیدن از سرزنش هم یعنی اینکه وقتی تحقیرت می‌کنند، احساس تحقیر نکنی!

«نترسیدن از سرزنش» در تعلیمات دین ما چقدر مهم است؟

  • در تعلیمات دین ما، این موضوعِ «نترسیدن از سرزنش» چه جایگاهی دارد؟ نظام ولایی در حکومت امام‌زمان(ع) برای ترس از فقر، چه‌کار می‌کند؟ مثلاً اینکه تضمین می‌کند «هرجا بی‌پول شدی، من هستم، کمک می‌کنم… پس دیگر از فقر نترس!» امنیت هم در نظام ولایی برقرار است، لذا ترس از ناامنی هم از بین می‌رود. کمااینکه در روایت هست: در حکومت حضرت، یک خانمی در هر ساعتی از شبانه‌روز، از این‌طرف دنیا به آن‌طرف دنیا می‌رود و هیچ‌کسی جرأت نمی‌کند به او تعدی کند (حَتَّى تَمْشِیَ الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِینَتُهَا لَا یُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه؛خصال شیخ صدوق/2 /626)‏

  • حالا ببینید که دین، دربارۀ نترسیدن از سرزنش، چگونه ما را تربیت می‌کند؟ در روایت می‌فرماید: آیا می‌خواهید از دوستان خاص اهل‌بیت(ع) باشید؟ هرکسی که مردم شهرش به او بگویند «تو آدم بدی هستی» و او دلش بلرزد، این فرد از دوستان ما نیست! چرا احساس کردی که کم آورده‌ای؟ (وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ‏ مِصْرِکَ‏ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ‏ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ‏ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ؛ تحف العقول/ص284)

برای اینکه از تحقیر و سرزنش دیگران، نترسیم باید چه‌کار کنیم؟

  • برای اینکه از تحقیر و سرزنش دیگران، نترسیم باید چه‌کار کنیم؟ باید هرکسی تعریف‌مان کرد، احساس تشویق نکنیم. اگر برای تعریف‌کردنِ دیگران از ما، تره خُرد نکنیم، طبیعتاً برای تحقیر‌کردن دیگران نسبت به خودمان هم تره خُرد نخواهیم کرد.

  • اگر مردم تحویلت گرفتند و تو خوشحال شدی، تو همان کسی هستی که اگر مردم بخواهند تحقیرت کنند، به‌هم می‌ریزی! یعنی این ابزار بردگیِ تو خواهد شد. حالا تربیت دینی را ببینید؛ مثلاً اینکه در دین، ممنوع است کسی را جلوی خودش تعریف بکنی. در روایت هست: اگر جلوی کسی، از او تعریف کنی، مثل این است که با خنجر به او ضربه بزنی (إذا مَدَحتَ أخاکَ فی وَجهِهِ فکأنّما أمرَرتَ عَلى حَلقِهِ المُوسى؛ شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید/18 /256) البته اگر به برادر مؤمن خودت بگویی که دوستش داری، اشکالی ندارد، اما جلوی خودش از او تعریف نکن. چرا؟ چون وقتی تعریف بکنی و او تشویق بشود، اگر تعریف نکنی، تحقیر می‌شود و بعد، به بردگی کشیده می‌شود!

در فضای مجازی، علیه ترس از تحقیر قیام کنید!

  • یکی از ترس‌هایی که نباید این ترس را داشت، ترس از تحقیر است. مردم، بروید در فضای مجازی، علیه ترس از تحقیر قیام کنید! همچنین بروید در فضای مجازی علیه ترس‌های از فقر و ترس‌های از مرگ، قیام کنید.

  • الان خیلی از شعارهای امام(ره) در دوران دفاع مقدس را نمی‌شود گفت! الان در تبلیغات کشور در فضای مجازی، کسی جرأت نمی‌کند بگوید که «اگر ما با آمریکا درگیر بشویم، از مرگ نمی‌ترسیم!» چون یک عده‌ای که اسیر ترس شده‌اند می‌گویند «تو داری جنگ و خونریزی راه می‌اندازی! آنها ما را می‌کشند…» اینها تئوریزه‌کنندگان ترس هستند!

  • تئوریزه‌کنندگان ترس را بشناسید! تئوریزه‌کنندگان ترس از تحقیر، چه کسانی هستند؟ آنهایی که غرب را الگو قرار می‌دهند، آنهایی که غرب را واقعاً قدرتمند می‌دانند. آنهایی که غرب‌زدگی تا مغز استخوانشان نفوذ کرده است.

  • متاسفانه ترس از تحقیر، در فرهنگ جامعه ما هم کار خودش را کرده است. در چنین شرایطی آیا کسی می‌تواند بگوید که ما قوی‌تر هستیم؟ آیا می‌تواند غربی‌ها را تحقیر کند و به آنها ایراد بگیرد و دربارۀ مظاهر بردگی نظام سلطه، صحبت کند؟

الان یک فرصت طلایی برای ارتباط‌ با افکار عمومی آمریکا پدید آمده

  • دوستان من، الان یک فرصت طلایی برای ما پیش آمده است که از اول انقلاب تا حالا چنین فرصتی نداشتیم، البته یک‌بار در جریان تسخیر لانۀ جاسوسی، شبیه این فرصت برای ما پیش آمد تا با افکار عمومی جهان غرب و خصوصاً آمریکا، ارتباط برقرار کنیم. اما آن موقع نتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم.

  • در آمریکا خیلی از مردم، اصلاً نمی‌دانند ایران کجاست و بعضاً فرق ایران و عراق را نمی‌دانند. ارتباط برقرار کردن با افکار عمومی در آمریکا خیلی برای ما دشوار است! موقع تسخیر لانۀ جاسوسی یک فرصتی پیش آمد که ما با افکار عمومی آنها ارتباط برقرار کنیم. کاش همان زمان، مثلاً به اندازۀ ظرفیت یک دانشگاه، افرادی را برای تخصص پیداکردن در ارتباط گرفتن با مردم آمریکا قرار می‌دادیم. اما چهل سال است که ما با مردم آمریکا حرف نزده‌ایم، و آنها مردم ایران را نمی‌شناسند.

  • آنها حدود دویست ‌تا کانال ماهواره‌ای به روی ما روشن کرده‌اند. البته اگر ما هم بخواهیم کانال‌های ماهواره‌ای به روی مردم آنجا روشن کنیم، آنها خاموشش می‌کنند، کمااینکه الان تحمل همین یک کانال انگلیسیِ ما را هم روی ماهواره ندارند و آن را قطع کردند.

ما راحت‌تر از نظام سلطه می‌توانیم افکار عمومی را داره کنیم؛ چون حرف ما حق است

  • ولی الان در فضای اینترنت یک فرصت طلایی برای ما پیش آمده است که با مردم آمریکا حرف بزنیم. حالا شما ببینید چه‌کاری می‌توانید در این زمینه انجام بدهید؟ از بین شما چه کسانی زبان انگلیسی بلد هستند و چه کسانی می‌توانند تا چند ماه آینده، زبان خود را تکمیل کنند؟

  • ادارۀ افکار عمومی توسط نظام سلطه سخت‌تر است و ما راحت‌تر می‌توانیم ادارۀ افکار عمومی انجام بدهیم، چرا؟ چون ما می‌خواهیم حرف حق بزنیم. چون ما امثال سردار سلیمانی را داریم!

ما الان یک شهید جهانی پیدا کرده‌ایم/ باید سردار سلیمانی را به مردم آمریکا معرفی کنیم؛ این شهید برای همۀ مردم جهان حرف دارد!

  • شما همین سردار سلیمانی را به مردم آمریکا معرفی کنید؛ اشک‌های او را، یتیم‌نوازی‌ِ او را، تمنای شهادت او را، خاطرات ساده‌ای که از او نقل شده و دل خودت را تکان می‌دهد. همه باید این را بدانند.

  • پای شهیدت بایست. چرا به تشییع‌جنازۀ او رفتی؟ به این تشییع، ادامه بده! زینب را دیدی که با سرِ برادرش چه‌کار کرد؟ با او رفت و آن را همه‌جا معرفی کرد و پایش ایستاد! زینبیۀ سردار سلیمانی بشوید، این فرصت طلایی را خون یک عزیز، به شما داده است. هرکدام‌ از ما که بیکار بمانیم جرم است؛ یک جرم معنوی سنگین!

  • ما الان یک شهید جهانی پیدا کرده‌ایم و باید لااقل یک فیلم جهانی برایش بسازیم، البته فکر نکنید که فیلم جهانی خیلی فیلم پرهزینه‌ای است و-مثل فیلم‌های هالیوودی- خیلی باید خرج کنیم؛ این‌طور نیست! فیلم جهانی ساختن، فکر می‌خواهد، اگر ما نتوانیم سردار سلیمانی را جهانی کنیم، فلج هستیم. او کسی است که خاطرات جذاب و تأثیرگذار بسیاری دارد؛ خاطراتی که یک بخش کوچک آن را هم دیگران ندارند.

  • ما شهیدی داریم که به هر دلیلی رئیس جمهور آمریکا آمد گفت که «ما او را زده‌ایم» یعنی رأس قدرت پوشالی نظام سلطه با دستور خودش او را زده است و این فرصتِ طلایی را به‌دست ما داده است که باید از آن استفاده کنیم. بدنِ ارباً اربای سردار سلیمانی در کشور ما و در کشور عراق، کارهای خودش را کرد، اما بقیه‌اش را چه کسی باید انجام بدهد؟ این شهید برای همۀ مردم جهان حرف دارد!

  • سردار سلیمانی برای این نبود که ما غصه‌اش را بخوریم و اشکی بریزیم و یک حال معنوی پیدا کنیم و تمام! کمااینکه امام‌حسین(ع) هم برای این نیست که ما به یک گوشه‌ای برویم و با ذکرِ او، حال معنوی پیدا کنیم، بلکه باید همۀ عالم را خبر کنیم و دور امام‌حسین(ع) جمع کنیم.

از هرچیزی بترسی بر سرت می‌آید!/ نتیجۀ ترساندن مردم از «بسته‌شدن کارخانه‌ها» چه شد؟

  • دربارۀ ترس نکات دیگری هم وجود دارد که فرصت بیان آنها نیست و فقط به یکی از آنها اشاره می‌کنیم. اینکه در روایت هست: خدا بر انسان مسلط می‌کند هرکسی را که از او بترسد «ما سلّطَ اللَّهُ على‏ ابنِ آدَمَ إلّا مَن خافَهُ ابنُ آدَمَ» (میزان‌الحکمه/5486) انسان از هر چیزی که بترسد-و به اقتضای آن ترس عمل کند- بر سرش می‌آید، جامعه هم از هرکسی یا هرچیزی بترسد، خدا بر سرش می‌آورد.

  • رئیس‌جمهور ما در دورۀ اول، مردم را از بسته‌شدن کارخانه‌ها و فقر ترساند و مردم هم رأی دادند که بروند و مذاکره کنند! اما نتیجه‌اش چه شد؟ اینکه وضعیت فقر و بسته‌شدن کارخانه‌ها، بدتر شد.

  • مگر ما می‌توانیم حریف خدا و سنت‌های خدا بشویم؟! می‌گوید «از آن ترسیدی؟ من همان را بر تو مسلط می‌کنم…» البته بعدش ترامپ را مقصر اعلام کردند درحالی‌که اشتباه اصلی، اعتماد کردن به مذاکره با دشمن بود؛ آن‌هم باوجود اینکه رهبر انقلاب فرموده بود که اعتماد نکنید.

کوفیان از ترس لشکر یزید، حسین(ع) را یاری نکردند، مردم مدینه چرا فاطمه(س) را یاری نکردند؟

  • فرق بین فاطمیه و عاشورا چه بود؟ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امام‌حسین(ع) را کشتند؟ از ترس لشکر وحشی یزید! یعنی ترسیدند که مثلاً لشکر یزید بیاید و آنها را تکه‌تکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی بنا بود آنها را تکه‌تکه کند؟ آنجا نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی بود؛ آنها در رودربایستیِ همدیگر گیر کردند و فاطمه را کمک نکردند و این خیلی سوزناک است.

  • مردم مدینه وقتی صدای فاطمه(س) را شنیدند اگر می‌آمدند و می‌گفتند «چه خبر است؟ ایشان که گناهی نکرده است، هیزم‌ها را بردارید…» در این‌صورت هیچ‌کسی به آنها صدمه‌ای نمی‌زد، ولی آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانت‌کارانه بود.

  • وقتی امام‌حسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی می‌خواست به ایشان کمک کند، باید تکه تکه می‌شد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، هرکسی ایشان را کمک می‌کرد، کشته نمی‌شود. سندش هم در تاریخ هست؛ زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما فقط شمشیرش را گرفتند و کنار زدند و خودش را نکشتند.

  • پس مردم از چه می‌ترسیدند که دختر پیغمبر(ص) را کمک نکردند؟ یک ترس روانیِ بیهوده! یک جوّ روانی علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچ‌کسی به ایشان کمک نمی‌کرد. کمااینکه نقل شده است، تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری می‌دادند اما روز که می‌شد، در رودربایستی گیر می‌کردند و نمی‌آمدند!

  •  این جوّ روانیِ سنگین برای چه ایجاد شده بود؟ برای بغض علی‌بن‌ابیطالب! به‌خاطر کینه‌ای که از علی(ع) به دل داشتند، لذا وضعیت این‌گونه شد که آنها در رودربایستی ماندند و صبر کردند تا اینکه فاطمه(س) از این دنیا رفت…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.