آرام و قرار نداشتند.پیامبر صلی الله علیه وآله

آرام و قرار نداشتند.

آرام و قرار نداشتند. پیامبر صلی الله علیه وآله برایشان نامه فرستاده بود.
پیامبر صلی الله علیه وآله برایشان نامه فرستاده بود.
دعوتشان کرده بود مسلمان شوند.
مسیحی بودند و اهل نجران.
گفتند: اگر واقعا پیامبر خداست باید اسمش در کتاب‌های آسمانی قبل آمده باشد.
رفتند سراغ صحیفه‌ی حضرت آدم.
بخشی از صحیفه، قصّه‌ی روزهای اوّل خلقت بود.
همانجا که خدا همه‌ی فرزندان آدم را به او نشان داد.
در میان همه آنها چهارده نور چشم آدم را خیره کرد.?
پرسید: خدایا این‌ها کیستند؟
شنید: “اینها بهترین فرزندان تو هستند، محمّد و اهلبیتش علیهم السلام”
در میان آن چهارده نور، مردی بود که وجودش مثل ستاره‌ی صبح می‌درخشید.
خدا به آدم فرمود:
“روزی به دست این فرزندت بندگانم را نجات خواهم داد ✨
آن روز زمین را از عدالت و مهربانی لبریز خواهم کرد،
همانطور که از ظلم و بی‌رحمی پر شده”

? برگرفته از اقبال الاعمال، جلد2 ص336.

#موعود_ادیان
#داستانک_مهدوی
#زیبایی_های_ظهور

@Elteja

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.