? امیرِ دست‌بسته? این دلیر مردِ

? امیرِ دست‌بسته

? این دلیر مردِ آغشته به خون که بر بام دارالاماره ذکر خدا را می‌گوید کیست؟ چه‌قَدَر پیراهنش بویِ عطر حسین می‌دهد… خداوندا! آیا این امیرِ دست‌بسته و پیشانی‌شکسته، سفیر امام عزیزم، مسلم بن عقیل، است؟

? آیا این دست‌های خشگمین که به‌سوی جسم غریب و بی‌پناهش سنگ می‌اندازند همان دست‌های بیعت‌گر دیروز نیستند که این‌گونه شرم‌آور و خیانت‌بار پیمان‌شکن شده‌اند؟ وجودم از درک بی‌وفایی اعجاب‌انگیز کوفیان متحیر مانده بود‌‌.

◾️ امتداد نگاهم به سرخی انتهای شمشیری خیره شد که بر گلوی یار و علمدار اباعبدالله تیغ شهادت می‌کشید. بند دلم پاره شد و داغ غربت و تنهایی و آوارگی مسلم با تمام سنگینی‌اش بر وجودم نشست.

◽️ پلک‌هایم بسته شد و تمام جانم گوش شد تا نجوای بی‌صدای سرِ از تن جدا را در آغوش بگیرد که می‌گفت: «تمام هستی‌ام به فدایت یا حسین…» به آسمان چشم دوختم‌؛ گویا مسلم بود که برای التیام وجود در سوگ نشسته‌ام فریاد می‌زد: «عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است / دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است‌.‌‌‌»

? الله اکبر… چه‌قدر وفاداری او به امامش تحسین‌برانگیز است. کاش من هم برای امام زمانم این‌گونه مُسلمی باشم…

☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.