? بند پوتین‌هایش را محکم بست…

? بند پوتین‌هایش را محکم بست…

? بند پوتین‌هایش را محکم بست.
گفت: رسم سربازی اینه که حواست به یتیمای شیعه باشه…
اولین خاکریز از بقّالی محله شروع می‌شد؛ تمام حقوق این ماه و پس‌اندازش را داد و برایشان گوشت و خوار و بار خرید.
صدای بچه‌های قد و نیم‌قد تهِ کوچه می‌آمد.
زیر لب گفت: برای یاری‌ات آماده‌ام…

#داستانک _ 7

✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.