همین که کاروان از مصر راه افتاد در کنعان پدرشان(یعقوب) گفت: من دارم بوی یوسف را حس می کنم! آقایِ مهربان بوی تو دور نیست من از تو جدا افتاده ام تمامِ مشکل از من است. ?اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْــ