? پاییز، فصل انتظار

? پاییز، فصل انتظار

? نازک‌نارنجی‌ترین فصل سال که سه ماه تمام پریشان می‌کند موهای خود را بین درختان نارنجی و زرد و قرمز. گاه زار زار می‌گرید و وقتی دیگر، شیون‌کنان ابرها را برهم می‌زند. با این همه غُرغُر و زاری اما خواستنی و دلکش است. دستانش بوی عطر نارنگی می‌دهد و وقتی می‌خندد، انارها تَرَک می‌خورند. بعضی وقت‌ها که از خجالت سرخ می‌شود، خون می‌چکد از پرتقال‌ها و خرمالوها گس می‌شوند از دلبری‌اش.

? غروب‌هایش، یک خیابان پُر از پولکی موهای رنگارنگش را می‌طلبد که خِش‌خِش کند زیر پا و یار باشد که هم‌پای تو قدم‌زنان بخواند:
پائیز می‌رسد تا مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند
او می‌رسد که از پس سال‌ها انتظار
اندوه‌های تازه نیارد [خدا کند]
قول داده خوش کند امسال دل مرا
قول داده خود بنشیند و دعا کند
شاید اثر کند و خدای فصل‌ها
یک فصل را بخاطر او جابه‌جا کند
او قول داده به قولش وفا کند
درد دل عاشقان مهدی را دوا کند
و پایان انتظار شیعه را صدا کند…

? #داستانک

✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@mahdiaran

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.