دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
داده است تکیه مادر هستی به دیوار
هرلحظه دردی تازه داغی تازه دارد
در جان خود غم های بی اندازه دارد
مثل شبی تیره است دنیای مقابل
تنها هلالی مانده از آن ماه کامل
یا نه خیالی مانده کامل
گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی
آهی به لب می آورد از درد آهی
لبریز از درد است اما غرق احساس
دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس
آه این نسیم با محبت، مادرانه
دستی کشیده بر سر و بر روی خانه
شرمنده ی احساس او شد خانه داری
با هر نفس آه از در و دیوار جاری
شب، نیمه شب خسته شکسته، مات، مبهوت
دستی به سر می گیرد و دستی به تابوت
از خانه بیرون می رود ناباورانه
جان خودش را می برد بر روی شانه
آی مادر، آی مادر
خورده گره با گرد غربت سرنوشتش
در خاک پنهان می شود پنهان بهشتش
نفسی علی … آه از دل پر درد او آه
یا لیتها… آه از دل پر درد او آه
یا زهرا