زندگی احمد مانند یک انسان عادی

زندگی احمد مانند یک انسان عادی ادامه داشت، از همان دوران نوجوانی با بقیه ی همسالان خودش بازی می کرد، می گفت و می خندید. اما به یاد ندارم که از او مکروهی دیده باشم. تا چه برسد به اینکه گناه کبیره از او سر بزند. اما اگر مدتی با او رفیق می شدی، متوجه می‌شدی که او یکی از بندگان خالص درگاه خداست.
✳️یکبار برنامه بسیج تا ساعت سه ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه می کردم. حالت او تغییر کرده بود. عبادت عاشقانه او بسیار عجیب بود. آنچه که ما از نماز بزرگان شنیده بودیم در وجود احمد آقا می دیدیم. قنوت نماز او طولانی شد. آنقدر که برای من سوال ایجاد کرد. یعنی چی شده؟!
?بعد از نماز به سراغش رفتم. از او پرسیدم: احمد آقا توی قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جواب هایش فکر می کرد. می خواست طبق معمول موضوع را عوض کند.
✅اما آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزند: «در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمی دانی چه خبر بود! آنچه که از زیبایی های بهشت و عذاب های جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و …»

? عارفانه، اثر گروه شهید هادی.

https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.