توبه مردى طاغوتى ، و وفاى امام صادق (ع )

توبه مردى طاغوتى ، و وفاى امام صادق (ع ) 

ابوبصير(يكى از شاگردان برجسته امام صادق عليه السلام ) مى گويد: همسايه اى داشتم ، از گماشته هاى طاغوت عصر بود و از اين راه (با رشوه و چپاول ) ثروت بسيار براى خود انباشته بود، مجلس عيش و نوش و ساز و آواز تشكيل مى داد، زنان آوازه خوان را دعوت مى كرد، و شراب مى نوشيد، و با اين كارها مرا كه همسايه اش بودم آزار مى داد، چند بار او را نهى از منكر كردم ، نپذيرفت ، بسيار اصرار كردم كه دست از اين كارها بردار، سرانجام به من گفت :
(فلانى ! من يك شخص گرفتار هستم ، ولى تو يك انسان شريف و دور از آلودگيها هستى ، اگر مرا به مولايت امام صادق (ع ) معرفى كنى ، اميد آن دارم كه به وسيله تو و راهنماييهاى آن امام ، از اين گرفتارى نجات يابم ).
گفتار او در قلبم اثر كرد، وقتى كه به حضور امام صادق (ع ) رفتم ، ماجراى آن همسايه را به عرض آقا رساندم ، امام صادق (ع ) به من فرمود: هنگامى كه به كوفه بازگشتى ، او به ديدارت مى آيد، به او بگو: (جعفر بن محمد(ع ) مى گويد: كارهاى زشت خود را ترك كن ، و آنچه بر گردنت هست ، ادا كن ، من براى تو ضامن بهشت مى گردم ).
هنگامى كه به كوفه بازگشتم ، عده اى از جمله آن همسايه بديدارم آمدند، وقتى كه خانه خلوت شد، پيام امام صادق (ع ) را به او رساندم ، او تا اين سخن را شنيد گريست ، گفت : (تو را به خدا آيا امام صادق (ع ) به تو چنين گفت ؟).
گفتم : آرى ، و برايش سوگند ياد كردم كه امام صادق (ع ) چنين گفت .
او گفت : همين (كمك در مورد من ) براى تو كافى است ، سپس از نزد من رفت ، بعد از چند روزى براى من پيام داد كه نزدش بروم ، نزدش رفتم ، ديدم كه در پشت خانه اش ، برهنه است ، گفتم ، چرا در اين وضع هستى ؟
گفت : اى ابوبصير، سوگند به خدا آنچه در خانه از ثروت و اموال بود، همه را رد كردم (به صاحبانش دادم ، و قسمتى از آنها را كه صاحبش را نشناختم ، صدقه دادم ) اينك مى بينى كه برهنه هستم و هيچ چيز ندارم .
ابوبصير مى گويد: من نزد برادران دينى رفتم و براى او لباس تهيه نمودم ، و پس از چند روز براى من پيام فرستاد كه نزد من بيا، بيمار شده ام ، نزد او رفتم واز او پرستارى مى كردم ، ولى بيماريش شديد شو، ديدم در حال جان دادن است ، در بالينش نشسته بودم ، گاهى بيهوش مى شود و گاهى به هوش ‍ مى آيد، در آخرين بار كه به هوش آمد، به من گفت : اى ابوبصير! قدوفى صاحبك لنا:(مولاى تو (امام صادق (ع ) به عهد خود در مورد ضمانت بهشت ) براى من وفا كرد)، سپس جان سپرد، خدايش رحمتش ‍ كند.
ابوبصير مى گويد: در سفر حج ، به حضور امام صادق (ع ) رسيدم ، هنوز در راهرو بودم و ننشته بودم و سخن نگفته بودم ، به من فرمود: قدوفينا لصاحبك : (ما در مورد رفيقت (آنچه را وعده داده بوديم ) وفا كرديم ).(254)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.