صدای نالهاش، جمعیت را به گریه انداخته بود.
صدای نالهاش، جمعیت را به گریه انداخته بود. تا همین جمعهی قبل، پیامبر برای خطبه خواندن به او تكیه میداد.حالا اما برای رسول خدا منبر ساخته بودند. ستون چوبی مسجد مدینه، طاقت دوری حجت خدا را نداشت. صدای نالهاش هر لحظه بیشتر میشد! پیامبر صلی الله علیه وآله از منبر جدید پایین آمد؛ سراغ تكیهگاه قدیمیاش رفت؛ در آغوشش گرفت نوازشش کرد؛ ستون حنّانه آرام شد.
پیامبر به منبر جدید برگشت. رو به مردم فرمود: حتی این چوب خشک هم دلش برای من پر میکشد؛ حتی این ستون هم از دوری پیامبرش غصهدار میشود؛ ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزدیكی من فرقی ندارد! اگر این ستون را در آغوش نمیگرفتم، تا قیام قیامت ناله میكرد!
بحارالأنوار، ج۱۷، ص ۳۲۶.
تفسیرالعسکری علیهالسلام، ص۱۸۸.
دلتنگِ امام زمان شدن از نشانههای ایمان است.
???? اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْـ