آمد منزل وگفت: مادر اجازه میدهی یکی از پیراهن هایم را برای دوستم ببرم؟
باتعجب گفتم: مگه دوست شما پیراهن نداره؟
گفت: چرا داره، اما تمام لباس هاش آستین کوتاهه، ما قراره از طرف مسجد بریم اردوی مشهد، بهش گفتم با لباس آستین کوتاه خوب نیست بیای زیارت. او هم گفت: من لباس آستین بلند ندارم.
حالا اجازه می دهی پیراهن خودم را برای او ببرم؟
یاد شهید ابراهیم هادی افتادم. قبلا همین داستان را از ارشیا شنیده بودم. گفته بود ابراهیم هادی بارها لباس های آستین بلند خودش را به دیگرانی که پیراهن مناسب نداشتند هدیه می داد.
ارشیا نه تنها از لباس، بلکه از هرچیزی که خیلی دوست داشت، به راحتی دل می کند.
بارها از مشهد تسبیح زیبا خریده بود، به محض اینکه یکی از رفقایش از تسبیح او خوشش می آمد، آن را هدیه می داد. دنیا در مقابل چشمش بی ارزش بود.
تمام اینها را از الگوی زندگی اش یعنی شهید هادی آموخته بود.
رفیق دهه هشتادی شهید هادی
📙عرش ارشیا. اثر گروه شهید هادی.
برای خرید مجازی نیز می توانید اقدام کنید
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63