من در سمت چپ خود زنانی را دیدم که با موهای سرشان آویزان بودند
من بعد از جدايي روح از بدن، در جايي قرار گرفتم و به مرور اعمالم را مشاهده کردم.
کوچکترين کارهايي که فکر نمي کردم اهميت داشته باشد به من نشان داده شد.
هيچکس مرا به خاطر اشتباهاتم سرزنش نمي کرد، بلکه خودم از درون به خاطر اين کارها مي سوختم و عذاب مي شدم.
باور كنيد حاضر بودم در آتش مي سوختم اما از درون نمی سوختم
من در سمت چپ خود زنانی را دیدم که با موهای سرشان آویزان بودند و برخی به نحو دیگری عذاب میشدند
بعد دیدم که برخی از زنان را روی زمین میکشند زمین حالت خاصی داشت گویی میخهای آهنی از زمین بیرون زده بود و بدن این زنها را غرق در خون میکرد با عبور آنها ردی از خون روی زمین کشیده میشد.
باور کنید اگر در دنیا چنین ماجرایی را مشاهده می کردم از ترس می مردم اما آنجا با وجود ترس شدیدی که داشتم میخواستم تا آخر ماجرا را ببینم.
عذاب این خانمها پایان نداشت بعد از حمله حیوانات و بلعیده شدن توسط آنان دوباره بدن آن زنان تشکیل میشد و ماجرا تکرار میشد من عذابهای دیگری نیز شاهد بودم زنانی که گوشت و پوستشان را جدا میکردند زنانی که آویزان بودند و عذابهای دیگری که در مورد علت آنها لازم به سؤال نبود.
کاملاً می فهمیدم که علت این عذابها چیست. اینها زنان مسلمانی بودند که حریم حجاب و حیا را رعایت نمی کردند.
ناپاکی تمام وجود آنها را گرفته بود و هیچ توجهی به دستورات خداوند متعال نداشتند و اینگونه گرفتار بودند.
🔴 کتاب سیزده چهارده. اثر انتشارات شهید ابراهیم هادی.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63