عصر امام صادق (ع ) بود، يكى از شاگردان او به نام (معاوية بن وهب ) مى گويد: ما براى انجام حج به سوى مكه رفتيم ، و همراه ما پيرمردى خداپرست و اهل عبادت بود، ولى شيعه نبود و نماز خود را در سفر (طبق فتواى اهل تسنن ) تمام مى خواند، برادر زاده اش كه شيعه بود نيز همراه ما بود، در مسير راه ، آن پير مرد، بيمار شد، و در بستر مرگ افتاد، من به برادر زاده او گفتم : (كاش مذهب شيعه را به عموميت پيشنهاد مى كردى ، شايد خداوند او را نجات دهد).
همه حاضران گفتند: (همين حال او خوب است ، او را واگزاريد تا بميرد).
ولى برادرزاده اش تاب نياورد و به عمويش گفت : (مردم بعد از رسول خدا(ص ) مرتد شدند مگر چند نفر اندك ، اطاعت از على (ع ) مانند اطاعت از رسول خدا(ص ) است و حق اطاعت از آن على (ع ) است ).
پير مرد نفسى كشيد و فرياد زد و گفت : (من هم همين عقيده را دارم ) سپس مرد.
ما به حضور امام صادق (ع ) رفتيم ، يكى از ما جريان را به عرض حضرت رسانيد، امام صادق (ع ) فرمود: (آن پيرمرد، مردى از اهل بهشت است )، يكى از حاضران گفت : آن پيرمرد، از مذهب شيعه هيچ شناختى نداشت ، غير از همان لحظه آخر عمر؟
امام صادق (ع ) فرمود: ديگر از او چه مى خواهيد، (قد دخل والله الجنة : به خدا سوگند وارد بهشت شد).(514)
|