سينه مالامالِ درد است،اى دريغا مرهمى
دل ز تنهايى به جان آمد،خدا را همدمى
چشم آسايش كه دارد از سپهرِ تيزرو
ساقيا جامى به من ده تا بياسايم دمى
خيز تا خاطر بدان تُرك سمرقندى دهيم
كز نسيمش بوى جوى موليان آيد همى
زيركىراگفتمايناحوالبين،خنديد و گفت:
صَعبروزى بوالعجبكارى،پريشان عالَمى
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چِگِل
شاهتركان فارغاست از حالما،كو رستمى؟
در طريق عشقبازى امن و آسايش بلاست
ريشباد آندل كه با دردتو خواهد مرهمى
اهل كار و ناز را در كوى رندى راه نيست
رهروى بايد جهانسوزى نه خامى بىغمى
آدمى در عالم خاكى نمىآيد به دست
عالَمى ديگر ببايد ساخت وز نو آدمى
گريۀحافظچهسنجد پيشاستغناى عشق؟
كاندرين طوفان نمايد هفت دريا شبنمى
به مناسبت بزرگداشت مقام حضرت #حافظ 💫
🍁مجموعهسبکزندگیانسانی
@ostad_shojae_yazd