خاطرات شهید صابر مهرنژاد…

خاطرات شهید صابر مهرنژاد…

🔰مقام معظم رهبری:
یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست.

🌹#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.

دخترها همه دفتر و کتاب‌ها را ریخته بودند وسط اتاق. جلویشان پر از چسب و جلد پلاستیکی بود. صابر نشست کنارشان: «ولش کنید خودم همه رو جلد می‌گیرم.»
یکی از کتاب‌ها را برداشت: «اینا که منگنه نداره همه برگ‌هاش از هم می‌پاشه.»
بلند شد و رفت توی اتاق، با میخ و چکش و سوزن و نخ برگشت. فرش را کنار زد، کتاب را گذاشت روی زمین و شیرازه‌اش را با میخ و چکش سوراخ کرد.
دخترها حلقه زدند دور داداش صابر، سوزن را نخ کردند و صابر کتاب‌ها را دوخت: «حالا خوب شد.»
زهرا و خدیجه بغلش کردند. زهرا چشمک زد: «داداش صابر قول بده امسالم انشاهامو بنویسی.»
صابر کتاب لوله شده را آرام روی شانه زهرا زد: «چشم ما که کار دیگه‌ای نداریم!»

🥀 شهید #صابر_مهرنژاد
📙 #شب‌های_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده

برای خرید کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/151623

☀️#روزنگار
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
ketabejamkaran

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.