🌈 روزی اسب پیرمردی فرار کرد:

#داستانک

🌈 روزی اسب پیرمردی فرار کرد:
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت:
🌺 فقط خدا میدونه خوب شد یا بد …!

فردا اسب پیرمرد با چند اسب
وحشی برگشت :
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی !
پیرمرد گفت:
🌺 فقط خدا میدونه خوب شد یا بد …!

پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها
افتاد و پایش شکست :
مردم گفتند: چقدر بدشانسی !
پیرمرد گفت:
🌺 فقط خدا میدونه خوب شد یا بد …!

فرداش از شهر آمدند و تمام مردهای
جوان را به جنگ بردند بجز پسر
پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی !
پیرمرد گفت:
🌺 فقط خدا میدونه خوب شد یا بد …!

🦋ڪانال رسمے دکتر احمد لقمانے
🆔 @beheshtbinesh

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.