اين قضيه كه من مى نويسم به خوبى واضح مى كند كه هر چيزى كه بعد از اين بايد واقع شود حتمى الوقوع است حتى حادثه جزئى . يك روز صبح با دقت زياد كتابت مهم و طولانى داشتم به زبان انگليسى ، وقتى صفحه سيّم را تمام كردم به جاى آن كه ظرف شن را بردارم دوات را برداشتم و روى كاغذ ريختم و مركب از روى ميز تحرير جارى شده به كف اتاق ريخت زنگ زدم خدمتكار آمده با سطل آب شروع به شستن اتاق كرد تا لكه مركب را پاك كند و در بين كار به من گفت : ديشب خواب ديدم كه دست مى مالم و لكه مركب را از اينجا زايل مى كنم . من به او گفتم : راست نمى گويى ، او گفت : درست مى گويم و خواب خود را براى خدمتكار ديگر كه با من مى خوابد نقل كرده ام . اتفاقا آن خدمتكار ديگر كه شايد هفده سال دارد براى صدا كردن اين كه مشغول شستن بود وارد شد، من به طرف او رفتم و پرسيدم : اين چه خوابى ديده بود؟ جواب داد: نمى دانم . باز پرسيدم : براى تو نقل كرده است ؟ دخترك گفت : آه بلى او خواب ديده بود كه از كف اتاق لكه مركب را پاك مى كند… اين عمل آن طور شدنى است و تعيين شده كه از چند ساعت پيش اثر خود را بخشيده … و به اين جهت است كه من به طور وضوح اين جمله را مى گويم : هر چه مى آيد حتما خواهد آمد.(175) |