آيت الله العظمى حجت كوه كمره اى قدّس سرّه
آن جناب ، جامع معقول و منقول ، و عالم عامل ، فقيه كامل ، محدّث فاضل ، حكيم ماهر، اصولى محقّق و رجالى مدقّق بود.
درماه شعبان سال 1310 ه .ق . در شهر تبريز متولّد، و در مهد تربيت پدر و دامن مادر عفيفه اش بزرگ شد. آن بزرگوار، از سادات و خانواده هاى اصيل و نجيب ((كوه كمر)) تبريز است . نسب عالى ايشان با بيست و پنج واسطه به سيد اجل سيد محمد مصرى ملقّب به حجازى ، از فرزندان على اصغر بن الامام زين العابدين على بن الحسين عليهماالسّلام مى رسد.
ايشان از نعمت استعداد سرشار و هوش بالا و سرعت انتقال و فهم فوق العاده برخوردار بود، لذا به سرعت زياد و در مدت كوتاه تحصيلات مقدماتى لازمه و ادبيات معموله ، و پس از آن فقه و اصول و رياضيات و معقول و طبّ قديم و جديد و مقدار وافى از علوم جديد نظير فيزيك و شيمى و ساير فنون متنوّعه را از اكابر و دانشمندان فاضل آن سامان ، و به خصوص مرحله سطح تحصيلات فقهى و اصولى را نزد والدش ، مرحوم سيّد على آقاى كوه كمره اى فراگرفت .
در سال 1330 پس ازگذشتن 20 سال از عمر شريفش به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر استادان بزرگ از قبيل آيات عظام : علاّمه يزدى صاحب عروة الوثقى ، شريعت اصفهانى ، ميرزاى نائينى ، آقا ضياء الدين عراقى و رجال ديگر بهره مند شد، و در سال 1349 به قم آمد و به عنوان يكى از اعاظم علما و مدرّسين آن حوزه مقدس مورد توجّه آيت الله العظمى حايرى ، مؤ سس حوزه علميه قمّ قرار گرفت ، و در اواخر عمر شريف آيت الله حايرى ، به امر آن بزرگوار به جاى او اقامه جماعت مى كرد، و بعد از رحلت ايشان نيز در جاى وى تدريس مى كرد، و ساير فقها و علماى حوزه نيز مقام وى را ارج مى نهادند.
ايشان با اينكه به چندين بيمارى مبتلا بود، امّا تا آخر ايّام زندگانى به تدريس و جواب استفتائات و رسيدگى به امور مسلمين مى پرداخت .
آن بزرگوار از هوا و هوس عارى ، و از تظاهر فرارى ، و جدّاً مصداق حقيقىِ اين كلام منقول از معصوم عليه السّلام بود كه :
((مُخالِفاً لِهَواهُ، مُطيعاً لاَِمْرِ مَوْلاهُ، صاَّئِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدينِهِ))(25)
– مخالف هوا و هوس ، مطيع امر مولايش ، خويشتندار و حافظ دين .
ايشان بسيار كتوم بود لذا نزديكترين افراد به او هم آن طور كه بايد وى را نشناختند. آن جناب از افرادى بود كه به فيض ملاقات با حضرت ولى عصر ((عج )) نائل آمده بود.
از خصايص ديگر آن مرحوم اين بود كه با همه گرفتاريها، هيچگاه بى كار نبود و همواره به مطالعه كتب علميّه و فقهيّه و غيره مشغول بود، حتى شنيده شده است كه شب عروسى هم در نجف اشرف تا چندين ساعت چون شبهاى ديگر مطالعه را ترك نكرد، و آثار مهمّى از خود به يادگار گذاشت كه ظاهراً هنوز به چاپ نرسيده است ، به چند نمونه اشاره مى كنيم : 1- كتاب البيع . 2- جامع الاحاديث و الاصول . 3- حاشيه بر كفايه . 4- لوامع الانوار الغروية فى مرسلات آثار النبوية . 5- مستدرك المستدرك و…
آيت الله حجّت خود پيش بينى فوتش را كرده بود، و دو ساعت پيش از مرگ جمعى از علماى حوزه را طلبيده و تربت پاك حسينى خواسته و بر زبان گذارده و گفته بود:
((آخِرُ زادى مِنَ الدُّنْيا تُرْبَةُ الْحُسَيْنِعليه السّلام))
– آخرين اندوخته من از دنيا، تربت امام حسين عليه السّلام است .
و نيز در اين لحظه با قرآن استخاره كرده بود، چون اول سطر قرآن اين آيه آمده بود:
(لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ(26))
– دعوتِ حقّ براى خداست .
با صداى بلند فرموده بود:
(إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ(27)).
– همانا ما از خداييم ، و به سوى او باز مى گرديم .
و بلافاصله به ملكوت اعلى پيوسته بود.
آيت الله العظمى بروجردى با شنيدن خبر فوت ايشان فرموده بودند: ((كمرم شكست )).
مدرسه و مسجد حجتيّه به عنوان دو يادگار از آن مرحوم به جا مانده است ، و طبق وصيّت ، قبل از فوتش حجره اى را كه در جنب مسجد است اختصاص به مقبره آن مرحوم و خانواده اش دادند، و اين بر اساس دستور و الهام غيبى بود كه در عالم خواب به ايشان گفته شده بود.(28)