بخش پنجم : مرجعيّت و خردمندى و فرزانگى سياسى حضرت آيت الله العظمى بهجت
مرجعيّت
با اينكه ايشان فقيهى شناخته شده اند و بيش از سى سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه و اصول دارند، ولى هماره از پذيرش مرجعيت سرباز زده اند.
آقاى مصباح درباره علت پذيرش مرجعيّت از سوى ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد از مرجعيت مى گويد:
((بعد از مرجعيت منزل آيت الله بهجت هيچ تغييرى نكرده است ، ملاقات و پذيرايى از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگوارى ، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايى مى شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكى از كرامات ايشان است ، يعنى شرايط زندگى ايشان آن هم در سن هشتاد سالگى به هيچ وجه ايجاب نمى كرد كه زير بار چنين مسؤ ليتى برود، و كسانى كه با ايشان آشنايى داشتند هيچ وقت حدس نمى زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتى حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش بكشند و مسؤ ليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعيّن چيزى باعث نشد كه ايشان اين مسؤ ليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگى و پارسايى ، حجّت را بر ديگران تمام مى كند كه مى شود در عين مرجعيّت با سادگى زندگى كرد، بدون اينكه تغييرى در لباس ، خوراك ، مسكن ، خانه و شرايطِ زندگى پيش بيايد.))
تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاى سيّد احمد خوانسارى (ره ) جلد اوّل و دوّم كتاب ((ذخيرة العباد)) (جامع المسائل كنونى ) را به قلم خود تصحيح و در اختيار خواصّ گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى اراكى (ره ) اجازه نشر رساله عمليّه خويش را دادند، سرانجام وقتى جامعه مدرسين با انتشار اطّلاعيه اى هفت نفر از آن جمله حضرت آية الله العظمى بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرّفى كرد و عدّه اى از علماى ديگر از جمله آيت الله مشكينى و آيت الله جوادى آملى و… مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال درخواستهاى مصرّانه و مكرّر راضى شدند تا رساله عمليّه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روى جلد كتاب دريغ ورزيدند.
در همين ارتباط يكى از مرتبطين ايشان مى گويد: ايشان پيش از درگذشت آيت الله العظمى اراكى چون مطلع شدند جامعه مدرّسين نظر به معرفى ايشان را دارند پيغام دادند كه راضى نيستم اسمى از بنده برده شود.
و بعد از فوت مرحوم اراكى و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: فتاواى بنده را در اختيار كسى قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسى ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوى را منتشر كنيد، چندين ماه پس از اين رخداد رساله ايشان توسّط بعضى از اهل لبنان به چاپ رسيد.