1 – مقام و منزلت اهل بيت عليهم السّلام و ارزش مداحى و دوستى آن بزرگواران

بخش هشتم : درسهايى از محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت
در اين فصل ، به پاى درس حضرت آيت الله العظمى بهجت مى نشينيم ، و از بيانات و ارشاداتى كه در فرصتهاى مناسب در اختيار برخى از شيفتگان معارف ناب گذاشته اند بهره مى گيريم :
1 – مقام و منزلت اهل بيت عليهم السّلام و ارزش مداحى و دوستى آن بزرگواران و گريهبر آنان
آيت الله بهجت در ديدار عدّه اى از مداحان اهل بيت عليهم السّلام ا ايشان بياناتى پيرامون مقام و منزلت ائمه اطهارعليهم السّلام و ارزش مدّاحى و ولايت اهل بيت عليهم السّلام فرموده اند كه توسط نگارنده از نوار پياده شده و به خدمت خوانندگان عرضه مى گردد:
((آقايانى كه به شغل مدّاحىِ اهل بيت مبتلا هستند و به ذكر فضايل و مصائب آن بزرگواران مى پردازند، بايد بدانند كه در چه موقعيّتى هستند و چه چيزى را دارند انجام مى دهند و براى چه دارند اين كار را مى كنند.
بايد بدانند همان مودّت ذِى الْقُربى كه در قرآن است پياده مى كنند، خواه ذكر فضايل اهل بيت عليهم السّلام باشد و يا ذكر مصايب آنان ، همه اجر رسالت را ادا كردن ، و مردم را بر قرآن تثبيت كردن است ؛ زيرا قرآن دارد ((إِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ))(112)
اگر كسى بگويد ما قرآن را مى خواهيم ، ولى با اهل بيت كارى نداريم و ((حَسْبنُا كِتابُ اللّهِ))(113)
ما مى گوييم : آيا همان كتاب الله كه در آن (إِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ) هست ، آن را مى گوييد؟ آيا مى شود گفت كارى به اهل بيت نداريم ؟
كتاب اللّهى كه در آن مى گويد: (أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ و أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى )(114) آن را مى گويى ؟ آيا اين بدون اكمال ، بدون ولايت اهل بيت مى شود؟
آن قرآن را مى گويى كه مى گويد: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ…)(115)؟
بله ، اگر در قرآن شما اين آيه ها نباشد، ممكن است بگوييد ما قرآن را مى گيريم و در قرآن ما اينها نيست .
على هذا، بايد بدانيم كه يك واجب بزرگى بر دوش همه هست . معلّمين و مدّاحان بايد بفهمانند كه از محبّت اينها نبايد دست برداشت . همه چيز در محبّت است .
ما اگر خدا را دوست بداريم آيا ممكن است دوستانش را دوست نداشته باشيم ؟
آيا ممكن است اعمالى را كه او دوست دارد دوست نداشته باشيم ؟
آيا مى شود كسى دوست خدا باشد ولى دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالى را كه خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالى را كه خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آيا چنين چيزى مى شود؟
قهراً كسى كه گفته است ((حَسْبُنا كِتابُ اللّه و هيچ چيز ديگرى لازم نيست )) دروغ واضح و آشكار است ، مثل اينكه در روز بگويد: حالا شب است ، و در شب بگويد: حالا روز است .
كتاب الله كه پر است از ((كُونُوا مَعَ الصّادِقين ))(116)، كتاب الله كه صف متّقين و فاسقين را جدا نموده ببينيد فاسقين چه كسانى هستند و متّقين چه كسانى هستند. حالا آيا مى شود تفكيك و تبعيض كرد؟ اين مثل آن است كه كسى بگويد: ما نصف قرآن را قبول داريم و نصف ديگر را قبول نداريم ، كما اينكه يهود و نصارى سيصد سال قبل گفتند: لعن يهود و نصارى بايد از قرآن حذف شود. حتى غير از خداپرستى چيز ديگر در قرآن نبايد باشد. آيا واقعاً اگر قرآن را تنصيف كنيم قرآن است ؟ سپس بگوييم خداپرستى هم لازم نيست . بت پرستان هم بگويند خوب ما هم گناهى داريم هم صفايى داريم ، هم زنايى داريم ، هم مال مردم خورى داريم ، البته يك مطالبى هم ديگر قائلند كه مى گويند لازم نيست خدا يكى باشد بلكه اينها ((شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ))(117) هستند.
پس اگر بنا بر تبعيض باشد، اكثر مردم اصلا خداپرست نيستند بلكه بت پرستند. در صورتى كه دين خدا تبعيضى نيست ، يا بايد همه اش را بگيرى يا اينكه هيچ چيز را نگيرى .
يك مرد ناجورى هنگام مرگ به بچّه هاى خودش وصيت كرد: اى بچه ها! اينهايى كه شما را به خداپرستى و ديندارى دعوت مى كنند تا مى توانيد وجود خدا را انكار كنيد، وگرنه اگر مغلوب شويد و قبول كنيد كه خدايى هست ديگر از شر اينها راحت نمى شويد و بايد تابع اينها باشيد، اگر گفتند زن بايد از روى دست وضو بگيرد و مرد از پشت دست وضو بگيرد، نمى توانى مخالفت كنى .
در هر صورت بايد ببينيد مدّاحى چيست و مصيبت خوانى چيست گرياندن و گريستن چيست ؟ برخى آن قدر احمق هستند كه نمى فهمند اين اشك – كه طريقه تمام انبياعليهم السّلام بوده براى شوق لقاءالله و براى تحصيل رضوان الله – در مساءله دوستان خدا نيز از همين باب است ، و محبّت اينها هم – اگر در مصائب اينها اشك مى آورد و در شادى آنان شادمان ، و در حزن آنها محزون مى سازد – همينطور است .
دليل بسيار است . اوّل اينكه : همه انبياعليهم السّلام از خوف خدا بُكاء داشتند، آيا از شوق لقاى خدا بكاء نداشتند؟ انبياعليهم السّلام كارشان همين بوده . اگر كسى انبيا را قبول دارد، بايد بكاء و گريه را قبول داشته باشد.
و همچنين اين مساءله كه وارد شده است و نزد ما ثابت است و اين مطلب در اذن دخول سيد الشهداءعليه السّلام منصوص است كه :
((اءَأَدْخُلُ يا اللّهُ ؟ اءَأَدْخُلُ يا رَسُولُ اللّهِ؟))
– اى خدا، آيا وارد شوم ؟ اى پيامبر خدا آيا داخل شوم ؟
از اينها بايد استيذان بشود. اما كيست كه اين مطلب را بفهمد و عاقل باشد:
((فَإِنْ دَمَعَتْ عَيْنُكَ، فَتِلْكَ عَلامَةُ الاِْذْنِ))(118)
پس اگر چشمت اشك آلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوى خدا و رسول خدا] مى باشد.
اگر اشكى از چشم آمد علامت اين است كه به تو اذن داده اند. اين اشك چشم من به اعلى علييّن مربوط است ، اما احمقها مى گويند: نه اشك چشم – نعوذ بالله – خرافات است . در حالى كه اين اشك چشم به بالا مربوط است .
عمل اُمُّ داوود(119) آن قدر مفصّل است كه بعضيها از ظهر تا غروب نمى توانند تمام كنند. دستور است كه در آن سجده آخرى سعى بكن از چشمت اشكى بيايد، اگر اشك آمد علامت اين است كه دعاى تو مستجاب شد.
حالا يك عدّه اى مى گويند اين اشك هيچ كاره است ، در حالى كه اين اشك مربوط است به اعلى علييّن ، از آنجا استيذان مى كند و از آنجا استجابت دعا مى كند.
لذا كسانى كه حاجت مهمّى دارند بايد بدانند نمازها و عبادتهايى را كه براى حاجت ذكر شده انجام دهند، براى اينكه چون تثبيت بكنند يا تاءييد بكنند و به حاجت خودشان برسند، بايد ملتفت باشند كه بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعى كنند به اندازه بال مگسى تر بشود. اشك چشم علامت اين است كه مطلب تمام شد.
بله ، چيزى كه هست عينك ما درست صاف نيست ، ما نمى فهميم . چون فرض كنيد ما از خدا خانه مى خواهيم و خدا خانه اى كه ما مى خواهيم براى ما مصلحت نمى داند، حالا خدا چه كار مى كند آيا دعاى او را باطل مى كند؟ نه بلكه بالاتر از خانه به او مى دهد، به مَلَك مى فرمايد: ((چند سال عمر اين فرد را افزايش بده .)) در حالى كه اين بيچاره خيال مى كند در برابر اين همه زحمت كه كشيد اثرى از خانه و از دعاى خودش نديد و دعايش مستجاب نشد چون نمى داند كه بالاتر از استجابت اين دعا به او داده است اين را نمى فهمد. بايد به خدا حسن ظّن داشته باشيم ، و عينك بايد واسع و صاف باشد و كدورت نداشته باشد.))

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.