🔆 #پندانه 🔴 «عاقبت وعدههای توخالی» 🔻پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. 🔸هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مىداد. 🔸از او پرسید: آیا سردت نیست؟ 🔹نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. 🔸پادشاه گفت: من الان داخل قصر مىروم و مىگویم یکى …
ادامه نوشته »