اسلام شناسي

‍ آبان ماه سال 59 بود.

‍  آبان ماه سال 59 بود. 💢روز عاشورا آماده شدم تا به هيئت بروم ساعت ده صبح بود .يكدفعه ضعف شديدي در بدنم حس كردم. گويي جان از بدنم خارج مي شد. همان جا كنار در نشستم. ✳️نفهميدم خواب بودم يا بيدار. يكدفعه محمد پسرم را ديدم كه با فرق خونين روي زمين افتاده! چند روزي ازعاشوراگذشت. شخصي كه مي …

ادامه نوشته »

دنیای شهدا❄️

دنیای شهدا❄️ شانزده سال بیشتر نداشت. یکشب باهاش صحبت کردم. ✅علی می‌گفت: هیچ چیز این دنیا من را راضی نمی‌کند. ✳️رفتم دنبال پول، شهرت، تحصیل و… اما به این نتیجه رسیدم که هیچ چیزی در این دنیا مرا سیر نمی‌کند… 💢بهترین چیزی که به ذهنم رسید حضور درجبهه بود. یکنفر از من پرسید برای چه به جبهه آمدی؟ گفتم برای …

ادامه نوشته »

خبر از شهادت❄️

خبر از شهادت❄️ علی سیفی در لشکر عاشورا فعال بود. بعد به لشکر سیدالشهداع آمد. بعد به لشکر 25 کربلا رفت و سپس به لشکر ولی عصرعج رفت. ✅او می‌خواست کسی او را نشناسد. میخواست تنها باشد اما هرجا میرفت، آنجا غوغا می‌کرد و همه را با خدا و اهل بیت آشنا می‌نمود. 🌷علی به عنوان غواص در والفجر8 وارد …

ادامه نوشته »

خبر از یار❄️

خبر از یار❄️ آیت الله عابدی از علمای دزفول راوی این ماجراست. ایشان می‌گوید: طلبه سال سومی به نام علی سیفی به گردان ما آمد. کسانی که با او ارتباط داشتند میفهمیدند که این طلبه با امام عصر عج در ارتباط است. ✅روزی ایشان به دیدن آیت الله اشرفی اصفهانی رفت. ایشان رو به علی سیفی کرد و گفت: ای …

ادامه نوشته »

🌷سید پابرهنه🌷

🌷سید پابرهنه🌷 آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ، لات هـای محله کلی ازش حساب می بردنـد. خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش. یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت : بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو …

ادامه نوشته »

⭕️ عاقبت بد اخلاقی

⭕️ عاقبت بد اخلاقی 🔹 خوشرفتاری و خوش خلقی از توصیه های مهم اهل بیت به شیعیان استبه طوری که پاداش آن را از بسیاری از عبادات مستحبی بالاتر می دانند. از طرفی، بد اخلاقی، نتایج دنیوی و اخروی بدی را در پیش دارد. 🔸 حضرت علی در این باره می فرمایند: «خانواده فرد بداخلاق از او خسته و بیزار …

ادامه نوشته »

از نخبگان شهر بروجرد بود.

❄️معرفی کتاب❄️ از نخبگان شهر بروجرد بود. از آنها که در دوران انقلاب خودش را وقف نهضت اسلامی نمود. 🔆بینش باز و افق دید بالایی داشت. با بسیاری از منافقین بحث میکرد و اشتباه فکری آنها را یادآور می‌شد. چندین نفر از منافقین را توبه داد و با خود به جبهه ها برد. برخی از آنان همکنون در گلزار شهدای …

ادامه نوشته »

ساخت خانه❄️

ساخت خانه❄️ پدر شهید امیر حسین سیفی می‌گفت: می‌خواستیم پسرم را زن بدهیم، قرار شد دو تا اتاق روی خانه خودمان بسازیم اما مشکلی داشتیم. ✳️مأمور شهرداری هر روز از کوچه ما رد می‌شد. گرفتن جواز هم هزینه داشت. برای همین عروسی پسرم عقب افتاد. ✅پسر شهیدم به خوابم آمد و گفت: شما اتاق‌ها را بساز. مأمور شهرداری کاری با …

ادامه نوشته »

اواخر سال

معرفی کتاب❄️ اواخر سال 1394 و پس از تلاش بسیار، کتاب تاشهادت توسط گروه شهید هادی منتشر شد. ✳️این کتاب حکایت هایی است از آنها که گذشته خوبی نداشتند، مانند احمد بیابانی توبه کردند و خداوند آنها را درجمع خوبان پذیرفت. ✅این کتاب چهل داستان از کسانی است که هیچکس فکر نمی کرد با شهادت از دنیا بروند. اما خداوند …

ادامه نوشته »

اصفهان❄️

اصفهان❄️ با احمد رفته بودیم اصفهان. با یکی دو نفر بگو مگو شد. 💢یکباره یک دعوای حسابی راه افتاد. فردا صبح به دادگاه اصفهان رفتیم. قاضی نگاهی کرد و گفت: احمد بیابانی شما هستی؟! ✳️نگاهی به پرونده ها کرد و گفت: شما چیکار کردی، بیست شاکی داری. به من بگو چطور از پس این بیست نفر برآمدی؟ ✅احمد لبخندی زد …

ادامه نوشته »