اسلام شناسی -شمیم یار

می‌‏‌آیی و تمام زمین است مال تو

#جمکران #شعر_مهدوی می‌‏‌آیی و تمام زمین است مال تو خورشید، ذره‌‏‌‌ای است ز شرح جمال تو وقتی كه می‌‏‌‌رسی ز افق‌‏‌‌های دور دست گم می‌‌‏‌شود تمام زمین زیرِ بال تو تو از تمام آینه‌‌‌‏ها مهربان‌‏‌‌تری باران چگونه وصف كند شرح حال تو؟ یوسف‌‏‌‌ترین غریب قبیله تویی عزیز پر می‌‏‌‌كند تمام دلم را خیال تو ماییم و سینه‌‌‏‌های پریشان، همین و …

ادامه نوشته »

دلم قرار نمی‌‌گیرد از فغان بی تو

#جمکران #شعر_مهدوی دلم قرار نمی‌‌گیرد از فغان بی تو سپند وار ز کف داده‌ام عنان بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ ز جام عشق لبی تر نکرد جان بی تو چون آسمان مه آلوده‌ام ز تنگ دلی پر است سینه‌ام از اندوه گران بی تو نسیم صبح نمی‌آورد ترانه شوق سر بهار ندارند بلبلان بی تو لب …

ادامه نوشته »

شهر آینه‌دار می‌شود با یک گل

#جمکران #شعر_مهدوی شهر آینه‌دار می‌شود با یک گل پروانه تبار می‌شود با یک گل گفتند نمی‌شود ولی می‌بینند یک‌روز بهار می‌شود با یک گل #هادی_فردوسی ====== ✅ کانال مسجد مقدس جمکران @jamkaran_ir

ادامه نوشته »

بی‌تاب‌‌تر از جان پریشان در شب

#جمکران #شعر_مهدوی بی‌تاب‌‌تر از جان پریشان در شب بی‌‌خواب‌‌تر از گردش هذیان بر لب بی‌‌رؤیت روی او بلاتکلیفم مثل گل آفتاب‌‌گردان در شب #محمد_مهدی_سیار #مبلغ_مهدوی_باشیم ====== ✅ به کانال مسجد مقدس جمکران بپیوندید. @jamkaran_ir

ادامه نوشته »

یابن الحسن…

#جمکران #مطالب_ارسالی_شما یابن الحسن… کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را… کی بوده ‌ای نهفته که پیدا کنم تو را… ?در صفحه‌ی  ۲۹۵ غیبت نعمانی از قول امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام آمده است: «سوگند به خداى على! حجت خدا در ميان آنان است، در كوچه و بازار آنها گام برمى‌‌دارد و بر خانه‌‌هاى آنان وارد مى‌‌شود و شرق و …

ادامه نوشته »

ای جانِ جانِ‌ِ جان جهان‌های مختلف

#جمکران #شعر_مهدوی ای جانِ جانِ‌ِ جان جهان‌های مختلف ایمان عاشقانه‌ی جان‌های مختلف روح سلام در تن هستی که زنده‌‌ای همواره در نسوج زبان‌های مختلف رؤیای دلنواز صدف‌های ساحلی دریای مهربان کران‌های مختلف ما مانده‌‌ایم چون رمه‌‌هایی رها ‌شده در گرگ و میش ذهن شبان‌های مختلف دارد یقینِ چوبی‌‌مان تیغ می‌‌خورد در آتش هجومِ گمان‌های مختلف آقا! در آ به عرصه …

ادامه نوشته »

بیا که آینه‌ی روزگار زنگاری ست

#جمکران #شعر_مهدوی بیا که آینه‌ی روزگار زنگاری ست بیا که زخم زبان‌های دوستان کاری ست به انتظار نشستن در این زمانه‌ی یأس برای منتظران چاره نیست ناچاری است به ما مخند اگر شعرهای ساده‌ی ما قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است چه قاب ها و چه تندیس‌های زرینی گرفته‌ایم به نامت که کنج انباری است! نیامدی که کپرهای ما …

ادامه نوشته »

یوسف، ای گمشده در بی سر وسامانی‌ها

#جمکران #شعر_مهدوی یوسف، ای گمشده در بی سر وسامانی‌ها این غزل خوانی‌ها، معرکه گردانی‌ها سر بازار شلوغ است،‌ تو تنها ماندی همه جمع‌اند، چه شهری، چه بیابانی‌ها چیزی از سوره یوسف به عزیزی نرسید بس که در حق تو کردند مسلمانی‌ها همه در دست، ترنجی و از این می‌رنجی که به نام تو گرفتند چه مهمانی‌ها خواب دیدم که زلیخایم …

ادامه نوشته »

غمین مباش برادر! كه یار می‌آید

#جمکران #شعر_مهدوی غمین مباش برادر! كه یار می‌آید دلِ نشسته به خون را قرار می‌آید مگو ز تیرگی آسمان شب آیین كه صبح، از پی شب‌های تار می‌آید سپیده می‌‏دمد و آفتاب عالم‌ تاب به آسمان شب انتظار می‌آید مریز اشك فراق از دو دیده چون یعقوب چرا كه یوسف نیكو عذار می‌آید امیر قافله گوید كه از ره یاری …

ادامه نوشته »

دعا كنید رسد آن زمان كه یار بیاید

#جمکران #شعر_مهدوی دعا كنید رسد آن زمان كه یار بیاید خزان باغ جهان را ز نو بهار بیاید دعا كنید، دعایی كه آفتاب درخشان به سرپرستی گل‏‌های روزگار بیاید زند به گُرده شب زخم، گامِ توسن عزمش چو از فراز زمان، مهر شب شكار بیاید هزار اختر تابنده در سپهر دو دستش هزار مهر منیرش به كوله‏ بار بیاید قیامتی …

ادامه نوشته »