بایگانی برچسب: بس است ساقه شکستن

بس است ساقه شکستن

بس است ساقه شکستن کجاست قامت سبزت؟ بهارمان بس نيست دو چشم ميکنم اين کوه وکاه رابرراه چه فکرميکنى اى مهربانترين! روشن مخواه گريه بپرهيزد از من اى مولا! کجاى خاک بخوابانم اين همه گل را؟ زياد فکر سفر مى کنى،  دل ناچيز!   بيا بتاز وبتازان سوارمان بس نيست؟! اگر اشاره کنى انتظارمان بس نيست چه فکر مى کنى …

ادامه نوشته »