تا روشناى باورى محتوم صدايت ميوزد از لا به لاى اين شب موهوم صدايت ميرسد ـ باور کن اينجا وهم ميبارد نفس از سينه ى آيينه ديگر بر نميآيد فرود شانه ام آوازى اززخم وگل ودرد است حصارلحظه ها جان مرا درخود فرو بردهست …
ادامه نوشته »تا روشناى باورى محتوم صدايت ميوزد از لا به لاى اين شب موهوم صدايت ميرسد ـ باور کن اينجا وهم ميبارد نفس از سينه ى آيينه ديگر بر نميآيد فرود شانه ام آوازى اززخم وگل ودرد است حصارلحظه ها جان مرا درخود فرو بردهست …
ادامه نوشته »