بایگانی برچسب: دلم

? امروز جمعه نیست اما دلم عجیب تنگ است. قرار نیست فقط غروب جمعه سراغش را بگیریم و حال دلمان دگرگون شود. او امامِ تمام عصرها و زمان‌هاست. او نور تمام روزهای ماست و چراغ تمام شب‌های تارمان. روشنی هر صبح از خورشید وجود اوست. وجود مبارک اوست که هدایتگر تمام لحظات عمر ماست. ❤️ دلبستگی به او چیزی نیست …

? مولایم! هر روز چراغ دلم را با «جامعه کبیره» روشن می‌کنم و سفرهٔ افطارم را با «آل یاسین» و «عهد» تزیین می‌کنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می‌نشینم. نمی‌دانم آخرین ایستگاهِ «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد که صبح آسمانش پُر از «ندبه» …

دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم : می خواهم از آمدنت بگویم .. از رسیدنت … از پایان شب های بلند غیبتت …. عشق من : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت برایت جشن آغاز امامت بگیرم مولاجان … بیا ببین : هنوز که نیامده ای ، بزمی عاشقانه آراسته ام برایت تا قدم بر خانه ام بگزاری …

??????????? #زیباترین_سلام_ ” السَلامُ عَلیکً یا آل یاسین عج مولا جان: ای یوسفی که یعقوب دلم منتظر عطر پیراهن تو است! با پاهایی تاول‌زده، کوچه‌های دلنگرانی را طی کرده‌ام تا به خیابان دلتنگی رسیده‌ام. اهمیتی ندارد که چند روز در راه بوده‌ام یا‌ این راه عاشق‌کش کی به انتها می‌رسد؛ همین که در مسیر منتهی به نگاه تو باشم برای …

هزار راه دلم بـتى که راز جـمالش هـنوز سـر بسته ست بـه غـارت دل سـوداييان کمـر بسته ست عـبير مـهر بـه يـلداى طـره پيچيده ست مـيان  لـطف، بـه طول کرشمه بر بسته ست زهـى تـموج نـورى که بـى غـبار صدف مـيان  مـوج خـطر، نـطفه گهر بسته ست بـيا که مـردمک چشـم عـاشقان همه شب مـيان بـه سـلسله اشک، تا سحر …