عبدالرحمن بن غنمه گفت : براى عيادت فرزند معاذ بر او وارد شديم . او را بر بالين فرزندش نشسته ديديم آن جوان در حال احتضار بود ما نتوانستيم خوددارى كنيم اشكمان جارى شد و صداى ما به گريه بلند گرديد معاذ با خشونت ما را بازداشت . گفت :
ادامه نوشته »عبدالرحمن بن غنمه گفت : براى عيادت فرزند معاذ بر او وارد شديم . او را بر بالين فرزندش نشسته ديديم آن جوان در حال احتضار بود ما نتوانستيم خوددارى كنيم اشكمان جارى شد و صداى ما به گريه بلند گرديد معاذ با خشونت ما را بازداشت . گفت :
ادامه نوشته »