أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ؟!

أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ؟! أَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الفَتْحِ وَناشِرُ رايَةِ الهُدَى؟! أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَیْهِ وَافْتَرى؟! کجاست آن مهیا گشته برای ریشه کن کردن ظالمان؟! کجاست صاحب روز پیروزی و گسترندهٔ پرچم هدایت؟! کجاست آن پیروز شده بر هرکه به او ستم کرد و بهتان زد؟! #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #دعای_ندبه @imamalinet_fa

ادامه مطلب

یابن الصراط المستقیم

یابن الصراط المستقیم، راهی‌ام کن به راهت…! که هر چه راه غیر مقصدت بروم، بیراهه است… یا بقیة‌الله (عج) #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @imamalinet_fa

ادامه مطلب

هر کسی در این دنیا به جایی رسید

هر کسی در این دنیا به جایی رسید در نتیجه مراقبه و محاسبه از اعمال بود. یعنی زحمت کشید تا به جایی رسید. بدون زحمت و تلاش، کسی نمی تواند به قرب پروردگار برسد… 📙عرش ارشیا. خاطرات زنده یاد ارشیا مداحی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63

ادامه مطلب

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم بزرگترین آرزوی ارشیا ظهور امام زمان عجل الله بود و اینکه جزو ۳۱۳ یار امام باشد. یکی از مهم ترین دغدغه های ذهنی ارشیا این بود که ان حضرت چه زمانی ظهور میکند و آیا امام از او راضی است یا خیر؟ …

ادامه مطلب

عاشق امام رضا علیه السلام بود.

عاشق امام رضا علیه السلام بود. می گفت دیگه مرا ارشیا صدا نزنید، می خواهم اسمم رضا باشد. توی اوج دوران کرونا که حرم آقا هم بسته شده بود به مادرش اصرار کرد که برویم مشهد. بهش گفتند: حرم آقا بسته است. گفت حرم بسته است، آقا که از مشهد نرفته، می رویم از پشت درب حرم آقا رو زیارت …

ادامه مطلب

✨ روز جمعه بود که خدمت اقای بهشتی رسیدیم.

✨ روز جمعه بود که خدمت اقای بهشتی رسیدیم. 🌸 یکی از دوستان گفت: یکی از مقامات خارجی به تهران اومده و از شما تقاضای ملاقات کرده. 🌱 آقای بهشتی گفتند: من برای روزهای جمعه برنامه دارم . ↫ باید به امورات خانواده بپردازم. ↫ به بچه ها دیکته بگم و تو درساشون کمک کنم . ↫ در کارهای منزل …

ادامه مطلب

آن جا هیچ محدودیت زمانی و مکانی وجود نداشت.

#برزخ آن جا هیچ محدودیت زمانی و مکانی وجود نداشت. در دنیا باید صبر کنیم تا فردا شود و اتفاقات فردا را مشاهده کنیم. اما آن جا تمام اتفاقات آینده را به راحتی می توان مشاهده کرد. من در آن جا به زندگی همه ی اشخاصی که می شناختم مسلط بودم. مثلا دیدم شخصی بر مصیبت ها صبر می کرد …

ادامه مطلب

اسماعیل را همه دوست داشتند.

اسماعیل را همه دوست داشتند. کودکی بود که استعداد عجیبی داشت. در هیئت فامیلی یک شعر را وقتی یک بار از مداح می‌شنید حفظ می‌شد و می خواند. آن زمان مدرسه ای برای نابینایان نبود. او بیکار در خانه بود. یک شب سخنران هیئت از عنایات و کرامات امام رضا گفت. مادر خیلی گریه کرد و گفت باید شفای این …

ادامه مطلب