جهاد بزرگ

آيه شماره 52 از سوره مبارکه فرقان جهاد بزرگ فَلَا تُطِعِ الْكَفِرِينَ وَ جَهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا بنابر این از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن ( قرآن) با آنان جهاد بزرگی بنما!  1- زمانى مى‏توانید در برابر كفّار، مستقل و مقاوم و با صلابت باشید كه متمركز باشید. «لوشئنا لبعثنا فى كل قریة نذیراً – فلا تطع» یعنى اكنون …

ادامه نوشته »

مطالعه معنادار

مطالعه معنادار برای اینکه یادگیری مفید باشد باید به گونه ای مناسب با اطلاعات موجود در حافظه ی دراز مدت ارتباط یابد. برای این کار می باید مطالب تازه وارد شناسایی، و ارتباطشان با مطالب پیشین مشخص بشود. این کار معنا دادن به یادگیری است. برای این کار لازم است: الف) مطالب را به آنچه از پیش می دانید ربط …

ادامه نوشته »

شهيد احمد كشوري

فعالیتتان را در راه خدا بیشتر کنید و به یاد شهیدان باشید ، چرا که یاد شهیدان است که مردم را به سوی خدا منقلب می کند. شهيد احمد كشوري خاطره در مشهد، بارها شاهد بودم كه از محمدباقر می‌پرسیدند: شما در جبهه چه كار می‌كنی؟ چه مسئولیتی داری؟ می‌گفت: «من افتخارم این است كه برای بسیجیها جاروكشی می‌كنم.» بعضی …

ادامه نوشته »

يا بن النبا العظيم

يا بن النبا العظيم منظور از «يا بن النبا العظيم» در دعاى ندبه چيست؟ در روايات از امام على (عليه السلام) به نبا عظيم ياد شده است و روایاتی هم در تفسير آیه شریفه سوره نبأ (عن النبأ العظیم) مصداق آن را امام على (عليه السلام) دانسته اند، پس مراد از يابن النبا العظيم این است که امام زمان (عجل …

ادامه نوشته »

پیامبران آدمیت

آيه شماره 51 از سوره مبارکه فرقان پیامبران آدمیت وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ قَرْيَةٍ نَّذِيرًا و اگر می‏خواستیم، در هر شهر و دیاری بیم‏دهنده‏ای برمی‏انگیختیم (ولی این کار لزومی نداشت).  1- گرچه براى هر امّتى رهبرى لازم است، «و اِنْ من اُمّة الاّ خَلا فیها نذیر[فاطر/24]در هر قریه‏اى یك پیامبر بود، این كار به وحدتِ رهبرىِ امّت ضربه …

ادامه نوشته »

«گرامیداشت اهلبیت»

«گرامیداشت اهلبیت» حضرت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله): عظِّموا أهلَ بَيتي في حَياتي و مِن بَعدي و أكرِموهُم وفَضِّلوهُم؛ دانش‌نامه قرآن و حدیث، ج 10, ص 374, ح 916 اهل بيت مرا در حياتم و پس از من بزرگ و گرامى بداريد و آنان را[بر ديگران] برترى دهيد.

ادامه نوشته »

فقط سکوت

فقط سکوت همسر شهید رجایی می گفتند: یک بار که برای خرید لباس با محمدعلی به خیابون رفته بودیم، خریدمون خیلی طول کشید و از صبح تا ظهر از این مغازه به اون مغازه می رفتیم. دوست داشتم لباس دل خواهم رو پیدا کنم. با اینکه مشغله ی کاریش خیلی زیاد بود، ولی چیزی نگفت، فقط سکوت کرد. بدون این …

ادامه نوشته »