6 – ناخلف باشم اگر من …

چهل بار، حج به جا آورده بودم و در همه آن‏ها، جز توكل زاد و توشه‏اى همراه خود نداشت . در آخرين حج خود، در مكه، سگى را ديد كه از ضعف مى‏ناليد و گرسنگى، توش و توانى براى او نگذاشته بود . شيخ كه مردم او را ((نصر آبادى )) خطاب مى‏كردند، نزديك سگ رفت و چاره او را …

ادامه نوشته »

5 – فرمان شگفت

ابو عبدالله محمد بن خفيف شيرازى، معروف به شيخ كبير، از عارفان بزرگ قرن چهارم هجرى است . وى عمرى دراز يافت .سخنان و روايات منسوب به او در آثار صوفيان اهميت بسيار دارد. هميشه در سير و سفر بود و پدرش مدتى بر ((فارس)) حكومت مى‏كرد . در سال 371 هجرى قمرى درگذشت و اكنون مزار او در يكى …

ادامه نوشته »

4 – همان كس

كافرى، غلامى مسلمان داشت . غلام به دين و آيين خود سخت پايبند بود و كافر، او را منعى نمى‏كرد . روزى سحرگاه، غلام را گفت: طاس و اسباب حمام را برگير تا برويم . در راه به مسجدى رسيدند. غلام گفت:اى خواجه!اجازت مى‏فرمايى كه به اين مسجد داخل شوم و نماز بگزارم. خواجه گفت: برو؛ ولى چون نمازت را …

ادامه نوشته »

3 – آفتاب و مهتاب

پيرى، از مريدان خود پرسيد: ((هيچ كارى و اثرى از شما سر زده است كه سودى براى ديگرى داشته باشد؟ )) يكى گفت: (( من امير بودم . گدايى به در خانه من آمد. چيزى خواست . من جامه خود و انگشتر ملوكانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درويشان پيوستم .))

ادامه نوشته »

2 – چه كنم با شرم؟

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله عليه و آله آمد وگفت: (( يا رسول الله!گناهان من بسيار است . آيا در توبه به روى من نيز باز است؟ )) پيامبر (ص) فرمود: (( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نيز از آن محروم نيستى . )) مرد حبشى از نزد پيامبر (ص)رفت . مدتى …

ادامه نوشته »

1 – دوزخى كيست؟

جعفر بن يونس، مشهور به ((شبلى )) ( 335- 247) از عارفان نامى و پر آوازه قرن سوم و چهارم هجرى است . وى در عرفان و تصوف شاگرد جنيد بغدادى، و استاد بسيارى از عارفان پس از خود بود.

ادامه نوشته »

كتاب حاضر

110 حكايت كوتاه در اين مجموعه گرد آمده‏اند؛ با چند ويژگى: 1 . شمار آن‏ها را به 110 رسانديم تا بدين راه، عرض ارادتى كرده باشيم به ساحت قدس علوى كه سرسلسله عارفان و پارسايان است . ? 2. در همه اين حكايات، جنبه تعليمى و تربيتى آن‏ها در لحاظ بوده است . بدين ترتيب، همه آن‏ها، با خود پيامى …

ادامه نوشته »

پيشكش به خاك نجف آن جا كه روح عاطفه ‏ها و حقيقت عرفان آرميده است

آن را كه دل از عشق پر آتش باشد – – هر قصه كه گويد همه دلكش باشد   تو قصه عاشقان همى كم شنوى – – بشنو بشنو كه قصه شان خوش باشد و گفت: هر كه به مقدار يك سبع از قرآن و حكايت پارسايان در شبانه‏روزى بر خود عرضه نكند، دين خويش به سلامت نتواند داشت . …

ادامه نوشته »

سخن چين خون آلود

روباه حيوانى بسيار زيرك و حيله گر است گويند وقتى كيك و پشه بر او فراوان اجتماع مى كنند تكه اى از پوست حيوان مرده يا پشمى را به دهان مى گيرد، دست و پاى خود را كم كم در آب فرو مى برد. حشرات همينكه احساس آب مى كنند حركت نموده بجاى ديگرى مى نشينند رفته رفته تمام بدنش …

ادامه نوشته »

سخن چين چه مى كند؟

شخصى غلامى را فروخت ، به مشترى گوشزد كرد كه اين غلام فقط يك عيب دارد و آن عيب سخن چينى است مشترى با همين عيب به معامله راضى شده او را خريد، مدتى غلام در خانه صاحب جديد خود ماند، روزى به زن او گفت شوهرت به تو علاقه اى ندارد و خيال ازدواج مجدد كرده ، اگر بخواهى …

ادامه نوشته »