مسلمة بن عبدالملك از امراء ارتش بود و در جبهه جنگ روم سمت فرماندهى داشت . موقعيكه عمر بن عبدالعزيز بخلافت رسيد او را بشام احضار نمود و اجازه داد همه روزه بحضورش بيايد.
ادامه مطلبانتقاد نابجا
محمد بن منكدر ميگويد: روزى در ساعت شدت گرمى هوا بخارج مدينه رفته بودم . ديدم امام باقر عليه السلام در آفتاب سوزان سرگرم كار كشاورزى است و چون مسن بود به دو نفر از خدمتگزاران تكيه داده بود و در حاليكه عرق از پيشانيش ميريخت بكارگران دستور ميداد. با خود گفتم پيرمردى از بزرگان قريش در اين ساعت و …
ادامه مطلباسماعيل سامانى
اسماعيل بن احمد سامانى در ماوراءالنهر حكومت ميكرد. عمرو بن ليث صفارى تصميم گرفت با او بجنگد، از ماوراءالنهرش براند و حوزه حكومت وى را در قلمرو فرمانروائى خود درآورد. لشكر نيرومندى در نيشابور مجهز ساخت و عازم بلخ گرديد. اسمعيل بن احمد براى او پيامى فرستاد كه هم اكنون تو بر منطقه بسيار وسيعى حكومت ميكنى و در دست …
ادامه مطلبيك نمونه
حضرت عيسى (ع ) را گذر بر سر قبرى افتاد، از خداوند درخواست كرد كه صاحب قبر را زنده فرمايد. همينكه زنده شد از او سؤ ال كرد حال و وضع تو چگونه است ؟ عرض كرد من حمال و باربر بودم روزى هيمه اى براى كسى ميبردم ؛ خلالى از آن جدا كردم تا دندان خود را با آن …
ادامه مطلبغذاى خليفه
روزى هارون الرشيد از خوان طعام خود جهت بهلول غذائى فرستاد، خادم غذا را برداشت و پيش بهلول آورد. بهلول گفت من نمى خورم ببر پيش سگهاى پشت حمام بينداز، غلام عصبانى شد و گفت اى احمق اين طعام ، مخصوص خليفه است اگر براى هر يك از امنا و وزراى دولت ميبردم بمن جايزه هم ميدادند، تو اين …
ادامه مطلبهارون و بهلول
روزى هارون بهلول را ملاقات كرد و گفت مدتيست آرزوى ديدارت را داشتم بهلول پاسخ داد كه من بملاقات شما بهيچوجه علاقه ندارم هرون از او تقاضاى پند و موعظه اى كرد بهلول گفت چه موعظه اى ترا بكنم ؟! آنگاه اشاره بسوى عمارتهاى بلند و قبرستان كرد و گفت اين قصرهاى بلند از كسانى است كه فعلا در زير …
ادامه مطلبخيانت
سرپرست و نگهبان بيت المال على عليه السلام ، على بن ابى رافع گفت در ميان اموال موجود در بيت المال گردنبند مرواريدى وجود داشت كه از بصره بدست آورده بودند.
ادامه مطلبگردن بند پربركت
عمادالدين طبرى در بشارة المصطفى مينويسد كه جابر بن عبدالله انصارى گفت يكروز پس از نماز عصر پيغمبر اكرم (ص ) باصحابه نشسته بودند.
ادامه مطلبپير زندانى
ابوالعتاهيه از شعراء نامى و از ادبا زبر دست دوران عباسى بود و قصائد و اشعارش در مجالس خليفه وقت و رجال كشور با حسن قبول تلقى ميشد. او مدتى بر اثر آزردگى و رنجش خاطر از گفتن شعر خوددارى نمود و اين امر براى مهدى عباسى گران آمد، دستور داد زندانيش كردند. ميگويد:
ادامه مطلبخطيب خود فروخته
بعد از حادثه خونين كربلا در ايامى كه اهل بيت حضرت حسين عليه السلام در شام بودند روز جمعه اى مردم براى نماز جمعه گرد آمدند در آنروز امام سجاد عليه السلام نيز بمسجد آمده بود. يزيد براى اقامه نماز جماعت وارد مسجد شد، سپس بدستور او خطيب بمنبر رفت ،
ادامه مطلب