43 – تمثل شيطان
جناب حاج على آقا سلمان منش (كه داستانهاى 29 و 30 از ايشان نقل گرديد) فرمود شبى هنگام سحر مشغول تهجد بودم براى قنوت وتر، كه سيصد مرتبه ((اَلْعَفْو)) دارد، تسبيح را كه در سجاده ام بود برداشتم تا برخيزم و مشغول شوم ، ديدم گره هاى بسيار خورده به طورى كه باز شدنى نيست و هيچ نمى شود از آن براى شماره كردن استفاده نمود، دانستم كه اين عمل از شيطان است و مى خواهد مرا امشب محروم سازد. ناگاه جلوم ظاهر شد گفتم ملعون چرا چنين كردى ، اعتنايى نكرد. گفتم مگر نمى دانى نظر لطف تمثل شيطان
خدا با من است ، باز اعتنايى نكرد، سر بالا كرده عرض كردم پروردگارا! لطف خود را در باره من ظاهر فرما و روى اين ملعون را سياه نما.
فورا به قلبم الهام شد كه تسبيح خود را بردار كه خدا آن را درست كرد. تا تسبيح را برداشتم ديدم هيچ گرهى ندارد و آن ملعون هم از نظرم پنهان گرديد.
از جمله مسلميات آن است كه شيطان لعين سد راه خدا و به منزله سگى است در اين درگاه و هرگاه بشرى بخواهد براى قرب به پروردگار خود، عملى را انجام دهد سعى مى كند كه واقع نشود و يگانه راه ظفر بر او التجاء به لطف حضرت آفريدگار و تكيه به قدرت قاهره اوست و شكى نيست كه هركس از روى اخلاص و توكل خداى را به عجز بخواند و به او پناهنده شود نهيب قهر الهى ، آن ملعون را از او دور خواهد كرد و اين معنى صريحا در قرآن مجيد وعده داده شده ؛ چنانچه در سوره 16 آيه 100 مى فرمايد((چون بخوانى قرآن را پس پناه بر به خداوند از شرّ شيطان كه رانده شده خداست جز اين نيست كه او را تسلطى نيست بر كسانى كه ايمان به خدا آوردند و بر پروردگارشان توكل مى كنند)).(21)
و نيز بايد دانست كه تمثل شيطان و مزاحمت آن لعين با سلسله جليله انبيا: مانند حضرت يحيى عليه السلام و موسى عليه السلام و ابراهيم عليه السلام در ((منى )) و عيسى عليه السلام با حضرات ائمه : مانند اينكه به صورت اژدهايى شد و انگشت پاى حضرت سجاد عليه السلام را هنگامى كه در نماز بودند در دهان كرد تا نهيب قهر الهى او را طرد كرد وهمچنين با ساير اهل ايمان داستانهايى است كه در كتب روايات نقل و ثبت گرديده است و غرضم لزوم استعاذه است ؛ يعنى هرگاه مؤ من بخواهد كار خيرى انجام دهد قبلا به خداوند پناهنده شود از شرّ شيطان به تفصيلى كه در جلد3 دارالسلام مرحوم نورى بيان فرموده و مروى است هرگاه كسى بخواهد در راه خدا صدقه دهد، هفتاد شيطان به دستش مى چسبند و او را از فقر مى ترسانند تا از آن خير بزرگ محروم گردد.