جهاد يا مسؤوليت شهيد
در اسلام ، آنچه منجر به شهادت ، يعنی مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس
، میگردد به صورت يك اصل در آمده است و نام آن ” جهاد ” است . فعلا
نمیتوانيم به تفصيل درباره ماهيت اين اصل بحث كنيم كه آيا ماهيت دفاعی
دارد يا تهاجمی ؟ و اگر ماهيت دفاعی دارد آيا منحصر است به دفاع از
حقوق شخصی و حداكثر حقوق ملی و يا شامل حقوق انسانی از قبيل آزادی و
عدالت میشود ؟ و آيا توحيد جزء حقوق بشری و انسانی است يا نه ؟ و اساسا
خود اصل جهاد آيا با حق آزادی منافی است يا نه ؟ اينها بحثهای دلكش و
مفيدی است كه در جای خود بايد طرح شود . اينجا همين قدر میگوئيم كه اسلام
دينی نيست كه بگويد اگر كسی به طرف راست چهرهات سيلی زد طرف چپ را
جلو ببر ، و دينی نيست كه بگويد : كار خدا را به خدا و كار قيصر را به
قيصر وابگذار . و همچنين دينی نيست كه ايده مقدس اجتماعی نداشته باشد و يا كوشش در راه دفاع يا بسط آن
ايده را لازم نشمارد .
قرآن كريم ، سه مفهوم مقدس را در بسياری از آيات خود ، توأم آورده
است : ” ايمان ” ، ” هجرت ” و ” جهاد ” . انسان قرآن ، موجودی
است وابسته به ايمان و وارسته از هر چيزی ديگر . اين موجود وابسته به
ايمان برای نجات ايمان خود هجرت میكند و برای نجات ايمان جامعه و در
حقيقت برای نجات جامعه از چنگال اهريمن بی ايمانی جهاد مینمايد . در
اينجا اگر بخواهيم آيات مربوط به اين موضوع و يا روايات وارد در اين
باب را بياوريم ، سخن به درازا میكشد ، به شرح چند جمله از يك خطبه نهج
البلاغه اكتفا میكنيم :
در قسمت اول میفرمايد : « ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله
لخاصة اوليائه » همانا جهاد دری از درهای بهشت است ، دری است كه
خداوند اين در بهشتی را به روی همه كس نگشوده است .
هر فردی لياقت ندارد كه باب الجهاد به رويش گشوده شود ، هر فردی
شايستگی مجاهد بودن ندارد ، خداوند اين در را به روی دوستان خاص خويش
گشوده است ، مجاهدين بالاترند از اينكه بگوئيم مساوی با اولياء الله
هستند مجاهدين مساوی با ” خاصة اولياء الله ” میباشند .
قرآن میگويد : بهشت دارای هشت در است ، چرا ؟ آيا به اين جهت كه
ازدحام جمعيت نشود درهای متعدد دارد . ميدانيم كه آن جهان ، جهان تزاحم
نيست ، همانطور كه خداوند حساب همه بندگان را در يك لحظه میرسد « و هو
سريع الحساب »، هيچ مانعی نيست كه همه بندگان از يك در و در يك لحظه
وارد بهشت شوند لهذا مسأله نوبت و صف كشيدن آنجا مطرح نيست ، آيا يك
امر تشريفاتی است ؟ شخصيتها و اعيان و اشراف از يك در و ديگران از در
ديگر میروند ؟ باز میدانيم كه اين مسائل در آنجا نمیتواند مطرح باشد .
آيا مردم به حسب مشاغل طبقه بندی شدهاند كه مثلا فرهنگيان از يك در و
كسبه از در ديگر و كارگرها از در ديگر ؟ همه اينها در نشئهای كه جز ايمان
و عمل و تقوا عاملی وجود ندارد بی معنی است . پس چرا ؟
در آنجا درجات است نه طبقات ، هر يك از ايمان و عمل و تقوی دارای
مراتب و درجاتی است ، هر كس و هر گروهی در يك گروه از ايمان و يك
گروه از عمل و يك گروه از تقوا هستند ، هر گروهی از نردبان تكامل مقدار
معينی بالا رفتهاند ، به تناسب رفعتی كه از نظر تكامل ، در اين جهان كسب
كردهاند در آن جهان دری به روی آن گشوده میشود . آن جهان ، تجسم ملكوتی
اين جهان است . دری كه مجاهدين و شهدا از آن در وارد میشوند ، و در
حقيقت بهشتی كه برای آنها آماده است ، دری است كه خواص اولياء الله از آن در به جوار قرب الهی نائل میگردند .
در قسمت دوم میفرمايد « و هو لباس التقوی » . جهاد جامه تقوا است .
قرآن در سوره مباركه اعراف سخن از جامه تقوا آورده است . علی میفرمايد
: جامه تقوا جهاد است . تقوا يعنی پاكی راستين ، پاكی از چه ؟ از
آلودگيها ، ريشه آلودگيهای روحی و اخلاقی چيست ؟ خودخواهیها و خود
پسنديها و خود گرائيها . و به همين دليل مجاهد واقعی ، با تقواترين با
تقواهاست . زيرا يكی پاك و متقی است از آن جهت است كه پاك از
حسادت است ، ديگری پاك از تكبر است ، سومی پاك از حرص است ،
چهارمی پاك از بخل است ، اما مجاهد پاكترين پاكها است . زيرا پا روی
هستی خود گذاشته است ، مجاهد پاكباخته است . لهذا دری كه به روی
پاكباختهها باز میشود با دری كه به روی ساير پاكها گشوده میشود متفاوت
است .
اين مطلب كه تقوا درجات و مراتب دارد از قرآن مجيد به خوبی استفاده
میشود . میفرمايد : « ليس علی الذين آمنوا و عملو الصالحات جناح فی ما
طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا
و احسنوا و الله يحب المحسنين » . بر آنانكه ايمان آورده و شايسته عمل
كردهاند ، در مورد آنچه از نعمتهای دنيا مصرف كنند ، باكی نيست (
حلالشان باد ) هرگاه تقوا و ايمان و عمل صالح را توأم داشته باشند و بعد از آن ايمان و تقوا ، و بار ديگر
تقوا و احسان ( نيكوكاری ) .
اين آيه كريمه متضمن دو نكته عالی از معارف قرآنی است . يكی درجات و
مراتب ايمان و تقوا كه مورد بحث ما است ، ديگر فلسفه حيات و حقوق
انسان . میخواهد بفرمايد : نعمتها برای انسان است و انسان برای ايمان و
تقوا و عمل . انسان آنگاه مجاز است از نعمتهای الهی بهرهمند گردد و
آنگاه اين نعمتها به مورد مصرف خواهد شد كه خود انسان در مسير تكاملی
خودش كه خلقت او را در آن مسير قرار داده حركت كند ، يعنی مسير ايمان
و تقوا و عمل شايسته .
علمای اسلامی با الهام از اين آيه و ساير تصريحات و اشارات متون اسلامی
، مراتب تقوا را به تقوای عام ، تقوای خاص ، تقوای خاص الخاص اصطلاح
كردهاند . تقوای مجاهدين تقوای پاكباختگی است ، شهيدان تمام مايملك خود
را در طبق اخلاص گذاشته و به حق تسليم كردهاند ، آنان اين جامه از
جامههای تقوا را بر تن كردهاند .
در قسمت سوم میفرمايد : « و درع الله الحصينة و جنته الوثيقه » جهاد
زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خدا است .
اگر ملتی مسلمان ، روحش روح جهاد باشد ، مدرع باشند به اين درع الهی ،
و اگر اين سپر الهی را همواره در دست داشته باشند ديگر ضربتی بر آنها كارگر نخواهد افتاد .
زره آن جامه حلقه حلقه آهنين است كه سربازان هنگام جنگ مانند يك
پيراهن به تن میكردهاند و اما سپر ابزاری است كه به دست میگرفته و مانع
ورود ضربت میشدهاند . كار سپر جلوگيری از ورود ضربت بوده و كار زره
خنثی كردن اثر ضربت وارده . ظاهرا علی عليه السلام از آن جهت جهاد را هم
به سپر تشبيه كرده و هم به زره كه برخی جهادها نوعی پيشگيری است و مانع
ورود ضربت میشود و بعضی ديگر شكل مقاومت و بی اثر كردن حملات را دارد .
در قسمت چهارم میفرمايد : « من ترك رغبة البسه الله لباس الذل . و
شملة البلاء و ديث بالصغار و القماء و ضرب علی قلبه بالاسداد و اديل الحق
منه بالتضيع الجهاد و سيم الخسف و منع النصف » .
آنكه از جهاد به دليل بی ميلی و بی رغبتی ، ( نه بدليل خاص شرايط و
احوال ) رو بگرداند ، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا بر تن او میپوشاند و
او را لگدكوب حقارت میكند و حجابها و پردهها روی بصيرت دل او قرار
میدهد و بينش را از او سلب میكند ، دولت حق به جريمه ضايع ساختن جهاد
از او برگردانده میشود و به سختيها و شدايد گرفتار میگردد و از رعايت
انصاف دربارهاش محروم میشود . اين قسمت ، بر خلاف سه قسمت پيشين كه
آثار مثبت جهاد را ذكر میكند ، آثار منفی آن را ، يعنی آثار ترك جهاد
را بيان میفرمايد .
آثار منفی كه در اين جملهها تذكر داده شده ، چنانكه از مضمون آنها پيداست آثار جمعی است نه فردی ، يعنی مربوط به جامعه
است نه فرد .
آثار منفی عبارتند از :
الف – ذلت و خواری ، ملتی كه اين درجه را از دست بدهد قطعا خوار و
زبون میگردد .
ب – شدايد و گرفتاريها ، زبون و توسری خور بودن بر خلاف تصور آنانكه
میپندارند پناهگاه آسايش است ، صدها گرفتاری در پی خود میآورد .
ج – حقارت روحی .
د – بصيرت و بينش را از دست دادن ، اين نكته عجيب است كه علی ( ع
) بصيرت دل و نورانيت قلب را موقوف به اين امر میشمارد . در منطق
اسلام به صراحت گفته شده كه بصيرت زاده عمل است ، ولی هيچ جا به اين
صراحت ، عملی اجتماعی مانند جهاد را يك ركن از اركان معنويت و سلوك
الی الله نشمرده است تا آنجا كه ترك آن موجب پيدايش حجابها بر دل
گردد .
ه – با ترك جهاد ، دولت حق از آنانكه به آنها سپرده شده گرفته میشود
. ديگر آنها لايق نيستند كه پرچمدار اسلام و مناديان حق به شمار روند .
و – محروميت از انصاف ديگران ، يعنی تا ملتی مجاهد است ديگران او را
به حساب میآورند و اجبارا رعايت انصاف را دربارهاش مینمايند . اما ملتی كه اين خصيصه را از دست داد ، ديگران
برای او شخصيتی قائل نمیشوند و از هر گونه انصافی دربارهاش مضايقه
میكنند .
اين همه نكبتها و ادبارها معلول از دست دادن روحيه مجاهدگری است .
پيغمبر اكرم فرمود : « الخير كله فی السيف و تحت ظل السيف » ( 1 ) .
خير و بركت در شمشير و زير سايه شمشير است . و هم فرمود : « ان الله
اعز امتی بسنابك خيلها و مراكز رماحها » ( 2 ) . خداوند امت مرا به
وسيله سم اسبها و فرودگاه نيزهها عزيز ساخت . يعنی امت اسلام مساوی است
با امت قوت و امت قدرت . اسلام دين قدرت و قوت و دين مجاهد ساز است
. ويل دورانت در تاريخ تمدن خويش میگويد : هيچ دينی به اندازه اسلام
امت خويش را به سوی قدرت و قدرت نخوانده است .
حديث پر معنی ديگری از رسول اكرم نقل شده است كه : « من لم يغز و لم
يحدث نفسه بغرومات علی شعبة من النفاق » آنكه جهاد نكرده و لااقل انديشه
جهاد را در دل خود نپرورده باشد .
پاورقی :
1 و 2 – تهذيب الاحكام شيخ طوسی ، جلد 6 ، كتاب الجهاد . در كتاب
كافی هر دو حديث هست ولی در حديث دوم به جای ” اعز ” ” اغنی ”
است و ظاهرا با جملههای قبل از اين جمله كلمه ” اعز ” كه مطابق نسخه
تهذيب است مناسبتر است .
با نوعی از نفاق خواهد مرد . يعنی اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جدا
شدنی نيست ، صداقت اسلام انسان با اين معيار شناخته میشود . حديث ديگری
هست كه از رسول خدا پرسش شد ما بال الشهيد لا يفتن فی قبره ؟ چرا شهيد
در قبر ، مورد آزمايش ( سؤال و جواب قبر و برزخ ) واقع نمیشود ؟ فرمود
: « كفی بالبارقه فوق راسه فتنه » : يعنی شهيد در زير برق شمشيری كه بالای
سرش بود آزمايش خويش را انجام داد و پيشاپيش پاسخ همه پرسشها را دارد
. يعنی شهيد عملا صداقت و حقيقت خود را ظاهر كرد ، لهذا موردی برای سؤال
و جواب عالم برزخ باقی نمیماند .