ابو نعمان گويد:

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي النُّعْمَانِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا أَبَا النُّعْمَانِ لَا تَكْذِبْ عَلَيْنَا كَذِبَةً فَتُسْلَبَ الْحَنِيفِيَّةَ وَ لَا تَطْلُبَنَّ أَنْ تَكُونَ رَأْساً فَتَكُونَ ذَنَباً وَ لَا تَسْتَأْكِلِ النَّاسَ بِنَا فَتَفْتَقِرَ فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ لَا مَحَالَةَ وَ مَسْئُولٌ فَإِنْ صَدَقْتَ صَدَّقْنَاكَ وَ إِنْ كَذَبْتَ كَذَّبْنَاكَ
اصول كافى جلد 4 صفحه :34 رواية :1
ابو نعمان گويد: حضرت باقر عليه السلام بمن فرمود: اى ابا نعمان بر ما دروغى مبند تا دين خود را بر باد دهى ،و مبادا خواهيكه سر باشى (و جلو قرارگيرى ) تا دم شوى (و عقب بمانى ) و بوسيله ما مردم را مخور كه فقير گردى ، زيرا بناچار ترا نگذارند و پرسش كنند، پس اگر راست گوئى ما تصديقت كنيم و اگر دروغ گوئى ما ترا تكذيب كنيم .
شرح :

مجلسى عليه الرحمة در معناى فرمايش حضرت كه : ((مبادا بخواهى سر باشى تا دم شوى )) چند وجه ذكر كرده است اول اينكه دم كنايه از ذلت و پستى نزد خداوند و نزد بندگان شايسته و صالح او است . دوم اينكه مقصود عقب ماندن در آخرت است و به تشبيه لطيفى اشاره فرموده است ، و آن اينستكه اگر در راه باريكى يكدسته سوار بروند هنگام مراجعت و بازگشت آنستكه جلو بوده بناچار عقب قرار گيرد. سوم اينكه بواسطه طلب دنيا ذليل خواهى شد و مرادت در دنيا حاصل نگردد و بدان نرسى ، زيرا غالبا دنيا طلب بدان نرسد، و بعكس آنكه از دنيا فرار كند آن را بيابد. چهارم اينكه رياست در دنيا براى مردمان متوسط بدست نيايد جز از راه توسل به بالاتر از خود، و چون غالبا رياست دنيا بدست نا اهلان است و رياست براى اهل حق در دنيا بندرت اتفاق افتد، پس ناچار بايد بنا اهلان متوسل شود و تابع ايشان گردد و در زمره ياران و اعوان ايشان در آيد، و اين باعث شود كه در آخرت نيز با آنان محشور گردد.
و در گفتار حضرتكه : ((و بوسيله ما مردم را مخور…)) گويد: يعنى بسبب ساختن خبرهاى دروغ درباره ما، يا باحكام دروغ ساختن و نسبت آنها را بمادادن ، مخواه كه اموال مردم را بخورى ، پس در دنيا يا در آخرت بيچاره و فقير شوى .
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.