83 – شهادت شتر

83 – شهادت شتر
شيخ طوسى در كتاب امالى (37) به سند خود از زيد بن ثابت روايت كرده كه : وقتى ، در خدمت رسول خدا، صلى الله عليه و آله -، به غزوه اى از غزوات مى رفتيم . در بين راه ، اعرابى پيدا شد، مهار شترى در دست گرفته آمد، و نزد آن حضرت ايستاد و گفت : السلام عليك يا رسول الله و رحمة الله و بركاته .
آن حضرت جواب سلام را داد.
آن اعرابى گفت : پدر و مادرم فداى تو باد، يا رسول الله ! چگونه است احوال تو؟
آن حضرت فرمود: خدا را حمد مى كنم . احوال تو چگونه است ؟
در عقب آن شتر، مردى ديگر بود، كه شتر را مى راند، آن مرد گفت : يا رسول الله ! اين اعرابى شتر من را دزديده است .
آن شتر آوازى مى كرد، و رسول خدا – صلى الله عليه و آله – ساكت بود، و گوش به آواز آن شتر داده بودم پس بعد از اين ساعتى رو به جانب آن مرد كرد، و فرمود: برو؛ زيرا كه شتر شهادت داد كه تو دروغ مى گويى .
آن مرد گفت ، پس آن حضرت ، از آن اعرابى پرسيد: در آن وقت كه در نزد من آمدى ، چه مى گفتى ؟
گفت : مى گفتم اللهم صل على محمد حتى لاتبقى صلوة . اللهم بارك على محمد حتى لاتبقى بركة . اللهم سلم على محمد حتى لاتبقى سلام . اللهم ارحم محمدا حتى لاتبقى رحمة .
رسول خدا – صلى الله عليه و آله – فرمود: من مى گفتم كه سبب چيست كه شتر براى او شهادت مى دهد، و مى بينم كه ملايكه افق را پر كرده اند!؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.