82 – نجات ملا حسين كاشفى

82 – نجات ملا حسين كاشفى
ملا حسين كاشفى ، در يكى از تاءليفات خود ذكر كرده است كه :
وقتى ناچارا، با اهل و عيال ، از وطن به طرفى مى رفتم و از ياران و مددكاران كسى همراه ما نبود. ناگاه جمعى كثير به ما رسيدند، كه از صفحات آنان ، آثار خوف و اضطراب ظاهر بود. و بعد از جستجو گفتند: در اين راه ، قطاع الطريق هستند، همه مكمل و مسلح . ما با وجود كثرت ، به هزار زحمت از ايشان گذشتيم . و تو با اين تنهايى و بى نوايى ، چگونه از تعرض و آزار ايشان رها مى شدى ؟ بهتر آن است كه باز گردى .
چون باز گشتن مصلحت وقت نبود، حيرت عظيم به من دست داد. و در آن اثنا، خواب بر من غلبه كرد. و در خواب ديدم كه كسى به من مى گويد كه اين صلوات را بخوان :
اللهم صلى على النبى محمد و آله كما امرتنا ان نصلى عليهم و صل على محمد النبى و آله كما ينبغى ان نصلى عليهم و صل على محمد النبى و آله بعدد من صلى عليهم و صل على محمد النبى و آله بعدد من لم يصل عليهم و صل على محمد النبى و آله كما تحب ان تصلى عليهم .
و من هرگز اين كلمات را در كتابى نديده ، و از كسى نشنيدم . وقتى بيدار شدم ، اين كلمات بر زبان جارى بود و مى خواندم . آن دو سه نفر كه با من بودند، در خواندن آن با من موافقت كردند. و روانه شده ، به اندك فرصتى به گروه دزدان رسيده ؛ ما ايشان را مى ديديم و سخن آنها را مى شنيديم ؛ و ايشان ما را نمى ديدند؛ تا اين كه گذشتيم . از بركت صلوات ، از چنان مهلكه اى ، كه بيم قتل و اسارت و غارت و جريح بود، نجات يافته ، به مقصد رسيديم .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.