يكى ديگر از چيزهايى كه عذاب قبر را بر طرف مى كند، توبه كردن از گناهان است . سابقا بيان شد: فشار و عذاب قبر تابع گناه است . اگر گناه زياد باشد عذاب قبر هم زياد است و اگر گناه كم باشد عذاب هم كم است و اگر اصلا گناه نباشد عذاب قبر هم وجود ندارد.
وارد شده است : در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم پيرزنى خدمت آن حضرت رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ! احوال ما در قبر چگونه خواهد بود؟ از كثرت گناه چه خواهيم كرد؟ (و براى نجات از عذاب قبر چه عملى انجام دهيم ). فرمود: بازگشت از گناه و به سوى خدا روى آوردن است ؛ زيرا به اين وسيله خداوند انسان را مى آمرزد و از خطاى او صرف نظر مى كند و از عذاب قبر نجات مى دهد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
و من تاب و عمل صالحا فانه يتوب الى الله متابا(240)
((و كسانى كه از گناهان خود توبه كنند و اعمال صالح انجام دهند خداوند متعال توبه ايشان را قبول مى كند و از گناهان آنان صرف نظر مى نمايد)).
پيرزن عرض كرد: يا رسول الله ! چكنم ؟ گناهان مرا در نامه اعمالم نوشته و ثبت كرده اند و راه فرارى از آن ها را ندارم . حضرت فرمود: ناراحت مباش ، خداوند آن ها را محو و نابود مى كند. قرآن در اين باره مى فرمايد:
يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب (241)
((خداوند هر چه را بخواهد محو (و نابود) و هر چه را بخواهد ثبت مى كند، و اصل كتاب آفرينش (لوح محفوظ) نزد او و با مشيت او است .))
عرض كرد: يا رسول الله ! مكانى كه در آن معصيت كرده ام فرداى قيامت عليه من گواهى مى دهد، آن را چه كنم ؟ فرمود: زمين را به زمين ديگر بدل كنند. خداوند در اين باره مى فرمايد:
يوم تبدل الارض غير الارض (242)
((روزى كه به امر خداوند زمين را به غير اين زمين مبدل كنند و هم چنين آسمان را دگرگون سازند.
عرض كرد: يا رسول الله ! چه كنم ؟ آسمانى كه بر سرم سايه انداخته است فرداى قيامت در حق من و عليه من شهادت مى دهد. فرمود: فرداى قيامت آسمان را مثل طومار مى پيچند. قرآن در اين رابطه مى فرمايد:
يوم نطوى السماع كطى السجل للكتب (243)
((روزى كه آسمان را مانند طومارى در هم پيچيم و به حال اول در آوريم )).
پير زن عرض كرد: با شرم و حيايى كه در چشم من باشد چكنم كه از عهده آن نمى توانم بر آيم ؟ وقتى حضرت اين سخن را شنيد گريست و فرمود:
واقعا حياء از خداوند حياء است ، پيرزن هم گريست .(244)
با خود همه روزه در نبردم چكنم ؟
|
از كرده خويشتن به دردم چكنم ؟
|
گيرم كه ز كرده هاى من در گذرى
|
وين شرم كه پيش ديده كردم چكنم ؟ |