استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«اگر کسي به جايي رسيد که به تدبير خدا راضي بود، طبيعي است که اين انسان، مستحقِ راحتي و خوشي است؛
راحت است به خاطر اينکه ميداند يک تدبيرِ حکيمانه عالمانه از سر محبت و اشفاق، بر سرنوشت او حاکم است؛ اينطور نيست که در مقابل چوگانِ قضا و قدر،ِ کور و کر است و يک قوانينِ بيرون از اراده او، بيرون از شعور و حکمت، بر او حکومت ميکنند. ميداند يک اراده حکيمانه مشفقانه، به سرنوشت او حاکم است. اين يقين و رضاي به تقدير حق، براي او راحتي ميآورد. وقتي فهميد او تدبير ميکند، راحت ميشود. وقتي راضي شد، به نشاط ميرسد. و حقش هم هست. انساني که راضي به تدبير خدا است، بايد به نشاط برسد.
و به عکس، در مقابل راحتي و نشاط، هَمّ و حُزن است که خداي متعال آن را در شک و در سخط قرار داده.
? کسي که شک دارد در اينکه واقعا دست حکيمانه حق، عالم را رقم ميزند يا تصادف است، او مبتلاي به همّ ميشود. ميخواهد با تلاش خودش سرنوشت خودش را شکل بدهد و خُب پيداست که ميخواهد خدايي کند و خدايي از انسان نميآيد! اين، همّ در انسان ميآورد.
همّ، غير از غصه است… «همّ» يعني اينکه انسان بخواهد با يک دست، چند هندوانه را بردارد؛ ميخواهد فيلسوف بشود، فقيه اعلم بشود، و همه چيز را جمع بکند!? اين، هُموم، بر سر دلش ميماند! به خاطر این که معتقد نيست که يک خدايي در کار است؛ خودش ميخواهد همه چيز را رقم بزند. و الا اگر فهميد خدايي در کار است، او خدايي خود را ميکند، تو هم بندگي بکن؛ اين شخص، همّي ندارد.
هيچگاه انساني که مشغول بندگي است، مبتلا به همّ نميشود. اين را عزيزان، داشته باشيد؛ «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» بندگي، آسان است. اگر ديديد يکجايي فشار به شما ميآيد، بدانيد داريد از مسير بندگي خارج ميشويد و داريد يک کاري ميکنيد که وظيفهتان نيست.
خداي متعال عادلانه تقسيم کرده. همّ و حزن را، در شک و سخط قرار داده. انسانِ اهل شک، مبتلا به همّ ميشود.
انساني که اهل شک نيست ولي راضي نيست به تدبير خدا، اهل حُزن ميشود. تدبير حق در عالم جاري ميشود، او غصه ميخورد!
ولي انساني که اهل يقين و رضا است، هم به راحتي ميرسد هم به نشاط، دائما غرق در نشاط است و اين تقسيم هم تقسيم عادلانهای است». (جلسه ۳ ثارالله ۸۱)