مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض كرد مرا راهنمائى كن به نافعترين كارها حضرت فرمود: اصدق و لا تكذب و اذنب من المعاصى ما شئت راستگوئى را پيشه كن و از دروغ بپرهيز هر گناه ديگرى مى خواهى انجام ده ، از اين سخن مرد در شگفت شد و فرمايش آنجناب را پذيرفته و مرخص گرديد.
با خود گفت پيغمبر(ص ) مرا از غير دروغگوئى نهى نكرده پس اكنون بخانه فلان زن زيبا مى روم و با او زنا مى كنم همينكه بطرف خانه او رفت فكر كرد اگر اين عمل را انجام دهد و كسى از او بپرسد از كجا ميآئى نمى توانم دروغ بگويد و بر فرض راست گفتن به كيفر شديد و بدبختى بزرگى مبتلا مى شود. لذا منصرف شد. باز فكر كرد گناه ديگرى انجام دهد همين انديشه و خيال را نمود در نتيجه از همه گناهان بواسطه ترك و دروغ دورى جست .(2)