معاويه بن ابى سفيان از بنى اميه بود و عقيل از بنى هاشم . آل هاشم سادات قريش بودند و همواره مورد تكريم و احترام . آل اميه در مقابل بنى هاشم احساس حقارت ميكردند، از بزرگوارى و شرافتشان رنج ميبردند، نسبت به آنان كينه داشتند و در هر فرصتى دشمنى خود را اعمال مينمودند.
روزى در مجلس معاويه جمعى از رجال شام نشسته بودند و عقيل نيز در آن مجلس حضور داشت ، معاويه براى آنكه نيشى بزند، زهرى بريزد، و عقيل را در حضور دگران تحقير نمايد بدون مقدمه بحضار مجلس رو كرد و گفت : آيا ميدانيد ابولهبى كه خداوند در قرآن او را به بدى ياد كرده و درباه اش فرموده است :
تبت يدا ابى لهب .(37)
كيست ؟ جواب دادند نه ، گفت عموى اين مرد است و به عقيل اشاره كرد.
عقيل نيز بلافاصله گفت آيا ميدانيد زن ابولهب كه خداوند در قرآن او را به بدى ياد كرده و درباره اش فرموده است :
و امراءته حمالة الحطب فى جيدها حبل من مسد.(38)
كيست ؟ جواب دادند نه ، گفت عمه اين مرد است و بمعاويه اشاره كرد.(39)