آواز روشن
بهار آمد وسر زد به آشيانه ى من
به بارگاه خداوندياش قبول افتاد گذشت آن همه شبهاى تلخ وجانفرسا زلال روشن آوازهاى او آميخت بخوان ترانه، قنارى که بعد آمدنش |
شکوفه کردغزلهاى عاشقانه ى من
نيايش سحر وگريه ى شبانه ى من رسيد روشنى دل، چراغ خانه ى من به بيقرارى احساس کودکانه ى من بهار آمد وسر زد به آشيانه ى من |
انسيه موسويان