110 حكايت كوتاه در اين مجموعه گرد آمدهاند؛ با چند ويژگى:
1 . شمار آنها را به 110 رسانديم تا بدين راه، عرض ارادتى كرده باشيم به ساحت قدس علوى كه سرسلسله عارفان و پارسايان است . ?
2. در همه اين حكايات، جنبه تعليمى و تربيتى آنها در لحاظ بوده است . بدين ترتيب، همه آنها، با خود پيامى دارند كه از نوع((معرفت)) و ((اخلاق)) است . به همين سائقه از نوع و قالب داستانهاى ((هزار و يك شبى)) سخت پرهيز كردهايم .
3 . بنا بر آن بوده است كه بيشتر حكاياتى گرد آيند كه كمتر گفته يا نوشته مىشوند؛ اگر چه در اين باره توفيق بسيارى نصيب نگشت، به هر روى از حكايات و داستانهايى كه فراوان بر سر زبانها است، پرهيز شد .
4 .حكايتهاى اين مجموعه، چهار نوعاند: برخى عينا از منابع كهن نقل شده و هيچ تغييرى در آنها ندادهايم؛ گروه دوم، آنهايى هستند كه با اندكى تغيير در الفاظ و واژگان و گاه با حذف برخى عبارات، نقل شدهاند؛ گروه سوم حكاياتى است كه تغييرات و حذف و اضافات در آنها بسيار است . در ذكر منبع اين دست از حكايات، از عبارت ((برگرفته از: )) استفاده كردهايم تا خواننده بداند كه در صورت داستان و عبارات آن، دستكارى شده و قلم آن تغيير كرده است .
چهارمين گروه از حكايات، آنهايىاند كه تغييرات آنها اساسى و بيرون از حيطه الفاظ است . به دلايلى، پارهاى از حكايات اين مجموعه، به چنين سرنوشت ناخواستهاى گرفتار شدهاند . آن دلايل را يك يك نمىتوان برشمرد؛ ولى مىتوان اشاره كرد كه مبلغى از حكايات شيرين و آموزنده ما، به يك دليل اعتقادى يا تاريخى از گردونه گفتن و شنيدن خارج شدهاند . نگارنده با اصلاح و ترميم آن نقطه بحرانى، آنها را به مجموعه افزوده است. در پاورقى اين حكايات از عبارت ((بر ساخته از: )) استفاده كردهايم .
بدين ترتيب، حكايات به يك شيوه و نثر، در اين مجموعه گرد نيامدهاند . برخى به قلم كهن و اديبانه روزگاران گذشته است و برخى امروزين و معمولى . اين نايكدستى و چندگانگى در نثر كتاب، شايد از معايب آن محسوب گردد؛ ولى در عوض، جمله نامفهوم و مغلق در آن كمتر مىتوان يافت . در واقع نگارنده بر سر دو راهى بود: يا بايد از خير بعضى حكايات مىگذشت يا آن كه آنها را بازنويسى مىكرد و در گردونه استفاده همگانى مىانداخت. راه دوم، به نظر منطقىتر و عام المنفعه مىرسيد . بنابراين اگر خواننده گرامى در اين كتاب، چند گونه قلم و نثر مىبيند، آن را بر نويسنده ببخشايد كه غرض او، مفهوم كردن عبارات و حكايات بوده است .
ناگفته نماند كه همه سعى نويسنده بر حفظ و حراست از عين عبارات منابع بوده است؛ زيرا عقيده دارد كه در كلام پيشينيان ما حلاوت و تأثيرى است كه در نثرهاى امروزين و معمولى نيست . به ويژه آن كه روح اين حكايات نيز اقتضا مىكرد كه در قالبى كهن و مربوط به زمانه خود بيايند. مع الوصف، چنين وسواسى، همه را به زحمت مىانداخت و نگارنده را ناگزير به تغييرات جزئى و گاه اساسى در بعضى حكايات كرد.
5 . به شيوه برخى از نويسندگان، در پايان هر حكايت نتيجه يا نكتهاى را كه مقصود آن حكايت است، باز نگفتهايم؛ زيرا همه اين داستانها كما بيش مفهوم و گويا هستند و نيازى به توضيحات اضافى و نتيجهگيرىهاى مصنوعى ندارند. گو اين كه اساسا تأثير و بازدهى حكايات در سكوتى است كه بايد پس از شنيدن آنها حاكم كرد، نه در توضيح الواضحات فى شرح البديهيات كه مع الاسف معمول است . ديگر آن كه نوع حكايات عرفانى،
تأملانگيز و انديشه سوزند . اگر پس از آنها، نقل و سخنى افزوده شود، مجال تأمل و انديشيدن را از خواننده مىگيرد. اما شيوه ((گفتن و آنگاه سكوت )) بهترين زمينه را براى تأمل و انديشيدن فراهم مىكند .
6 . براى هر حكايت، نامى و عنوانى برگزيدهايم تا هم پيدا كردن آن از روى فهرست آسان باشد و هم اشارهاى باشد به روح و مقصود حكايت .
7 . در انتخاب داستانهاى اين مجموعه، از رأى و نظر بسيارى از دوستان اهل نظر سود بردهام و براى اطمينان از سادگى و روانى آنها، هر يك را چند بار خوانده يا شنواندهام .
8 . نام ((حكايت پارسايان)) را از عبارتى در سخن حاتم اصم برگرفتهام و علت ناميدن آنها به ((حكايات عرفانى)) آن است كه همگى يا درباره عارفاان و يا از كتب آنان است ؛ يعنى يا قهرمان داستان از زمره عارفان است و يا اگر هيچ اثرى از عارف و يا حادثهاى عرفانى در داستانى نيست، عرفانى بودن آن، بدين رو است كه از اثرى عرفانى انتخاب شده است . بنابراين حكايات يا درباره عارفان و يا از زبان آنان است .
در پايان بر خود فرض مىدانم كه خداى بزرگ را بر اين توفيق شكرگزارم . نيز سپاس مىگويم زحمات و همراهىهاى مدير فرهيخته ((نشر هستى نما)) را كه در همه مراحل كار، يار و مددكار بودند .