| واعظى بود بر سر منبر |
| لفظ چون در به وعظ بگشاده . |
| گفت مرد را بود به بهشت |
| چند حور لطيف آماده . |
| از ميانه زنى به پا برخاست |
| دلش اندر تفكر افتاده . |
| گفت بهر خداى مولانا |
| سخنى گفته اى بود ساده . |
| گفت در خلد حور نر باشد |
| يا بود جمله همچو من ماده . |
| گفت خاتون فرو نشين و مپرس |
| كه نمانى تو نيز ناگا. |
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

