موضوع برنامه: نماز در سیره امیرالمؤمنین امام علی(علیهالسلام)
حجت الاسلام والمسلمين بهشتی– نماز در سیره امیرالمؤمنین امام علی(علیهالسلام)
برنامه سمت خدا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتی
تاريخ پخش: 05-03- 98
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ، وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ، وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ، فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ، وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُهَا إِلَّا أَنْتَ، يَا عَظِيمُ» سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان. طاعات و عبادات شما قبول باشد. فرا رسیدن ایام شهادت مولی الموحدین علی(ع) را تسلیت میگویم. انشاءالله خداوند توفیق درک امشب و شب بیست و سوم را به همه ما عنایت کند که از شبهای قدر بی نظیر است و انشاءالله بهترینها برای همه ما رقم بخورد. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان سلام میکنم. من هم این غم بزرگ را که بر بشریت وارد شد و اشغل الآخرین، بدبختترین نیمه دوم تاریخ از پیامبر تا آخرالزمان یعنی ابن ملجم، امیرمؤمنان را در محراب عبادت به شهادت رساند و ما الآن میراثبر آن شخصیت بزرگ هستیم با وصایایی که برای ما کرده است. از خداوند میخواهم همه ما را از رهروان و زائران و زیارت کنندگان وش فاعت شوندگان امیرالمؤمنین(ع) قرار بفرماید و به برکت آن شخصیت بزرگ حاجات همه بینندگان عزیز را که پای این برنامه نشستند، روا بفرماید.
شریعتی: گفت: با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت علی *** ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
خیلی محروم شدیم از تمام درس و تمام منش و شیوه امیرمؤمنان علی(ع) و جهان محروم شد ولی خیلی خوشحالیم که نهجالبلاغه شریف در کنار ما هست و هنوز میشود از حضرت پرسید، با خطبهها و حکمتها و نامهها، امروز حاج آقای بهشتی میخواهند بخشی از سیره امیرالمؤمنین را در ذیل بحث تربیت عبادی بفرمایند که فکر میکنم بحث جذابی باشد. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم، در تربیت عبادی یکی از شیوههای آشنایی با یک موضوع تربیتی آشنایی با الگوهاست، ما در دو برنامه قبل سراغ نماز پیامبران رفتیم. در برنامه قبل نماز پیامبر اسلام، به اندازه فهم و زمان محدود توضیح دادیم. امروز در مورد این الگوی بزرگ، تا دنیا دنیاست الگوی بشریت است. نماز در سیرهی امیرالمؤمنین(ع)، من خیلی تلاش کردم زندگی امیرالمؤمنین را از آغاز تا پایان مرور کنم و جاهایی که نماز چشمک میزند در زندگی شخصی، خانوادگی در حکومتداری و میدان جنگ مطرح کنم. چون گاهی وقتها زندگی ما در رفاه و آسایش هست و با خدا ارتباط داریم. گرفتار که میشویم فراموش میکنیم، جنگ پیش میآید فراموش میکنیم. یا مسئولیتی به دوش ماست، استاندار و فرماندار میشود، این نماز در اولویتهای پایینتر میرود اما وقتی به سیره امیرالمؤمنین نگاه میکنیم در تمام این مراحل و عمر شصت و چند ساله بندگی خدا در پیشانی کار است. نامه هم که مینویسد در دوران رهبری، مینویسد: نامهای است از عبدالله… افتخارش به بندگی خداست. اگر برسیم فرازهایی از مقاطع زندگی امام به این قصد که ما هم الگو بگیریم خواهم گفت که هیچگاه نشد از این موضوع مهم غافل شود.
اولین نمازگزار پس از پیامبر است. خطبه 131 «اللَّهُمَ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ» خدایا من اولین کسی هستم که به تو روی آوردم. «وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ لَمْ يَسْبِقْنِي إِلا رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِالصَّلاةِ» به جز رسول الله در نماز خواندن کسی بر من سبقت نگرفته است. پس از آن آمدند در مسجدالحرام، قصهای است در تاریخ مورخین نقل کردند کسی است به نام عنیف قیس کندی، میگوید: من تاجر عطر بودم، وارد مکه شدم، آمدم سراغ عباس بن عبدالمطلب و یک تاجر دیگر تا داد و ستد کنیم. در همین روزها روزی به مسجدالحرام رفتم، با عباس بن عبدالمطلب نشسته بودیم. دیدم یک جوان ماهرویی وارد شد و به سمت آسمان نگاه کرد، به سمت کعبه ایستاد و یک عبادتی که مرسوم نبود، رکوع و سجده داشت و به نماز ایستاد. بعد نوجوانی زیبارو وارد شد و سمت راست او ایستاد. پس از او بانویی پوشیده و با حجاب وارد شد و پشت سرش ایستاد و سه نفری نماز جماعت خواندند. من از عباس بن عبدالمطلب پرسیدم: اینها چه کسی هستند؟ این چه کاری است؟ او گفت: نفر اولی که آمد برادرزاده من محمد(ص) است. او آئینی آورده و سخنش این است که نجات بشر در پرتو پذیرش این آئین است. نفر بعد که آمد برادرزاده دیگر من علی بن ابی طالب است. خانمی که آمد خدیجه همسر برادرزادهام است. این کاری که انجام میدهند نماز و عبادتشان است. یعنی امیرالمؤمنین جزء اولین کسانی است که نماز خوانده و جزء اولین کسانی است که نماز را به نمایش گذاشت. رحمت خدا به روح بلند حضرت امام خمینی، به دانشجویان تهران میفرمود: زمان قبل از انقلاب، دانشجوها به نماز تظاهر کنید. تظاهر نه یعنی ریا، یعنی این بندگی را به نمایش بگذارید. همه دنیا بدانند ما بنده خدا هستیم و در پیشگاه خدا پیشانی به سجده میساییم. امیرالمؤمنین در طی سیزده سالی که پیامبر در مکه بودند پا به پای پیامبر هرجا نماز میخواندند من نماز میخواندم. هیچکسی جز پیامبر سبقت بر من نگرفت.
به مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه میرسیم. اولین اقدامات پیامبر ساختن دو مسجد است. مسجدی در قبا و مسجدی در مدینه، مسجد قبا را که میساختند هنوز امیرالمؤمنین در جاده بودند ولی در ساخت مسجد النبی یکی از فعالان ساخت مسجد امیرالمؤمنین است، چون اسامی فعالان هست. بعضی یک مقدار کار میکردند، در ساخت مسجد خسته میشدند یا پنهان میشدند ولی از کسانی که خیلی کار کرد خود پیامبر، سلمان فارسی و امیرالمؤمنین است. عشق داشت که این بنا ساخته شود. پس از آنکه مسجد ساخته شد، به این بنا به عنوان یک پایگاه محوری علاقهمند بود. تا زمانی که پیامبر بود، صبح و ظهر و شب، با مسجد انس داشت. یک حدیثی را در نوجوانی شنیدم که عالمی گفت: «المؤمن فی السمجد کالسمّک فی الماء» مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب است. منافق در مسجد «کالطیر فی القفس» است. منافق در مسجد مثل پرنده در قفس است. هی دوست دارد باز شود و فرار کند. امیرالمؤمنین عشق به مسجد داشت. عشق به نماز داشت.
یک روزی دو شتر بچه به پیغمبر هدیه شد، افرادی بودند گاهی به پیامبر هدیه میدادند. پیامبر به اصحاب رو کرد و فرمود: کیست که در حضور جمع دو رکعت نماز بخواند با حضور قلب، در این دو رکعت هیچ به فکر مسائل دنیایی نباشد. داوطلبی نداشت الا امیرالمؤمنین، دست بلند کردند من حاضرم این کار را بکنم. ما اگر زنده باشیم در برنامههای بعد قطعههایی از نماز را از آغاز تا پایان خواهیم گفت. وضو، زمان، قبله، تکبیر، نیت، حمد، سوره، رکوع، سجده، حضور قلب، اینها را به طور مفصل خواهیم گفت. در برنامه حضور قلب خواهیم گفت: عوامل حواس پرتی چیست، عوامل حضور قلب چیست. ولی خیلی کار سختی است. زیاد به امامان ما مراجعه میکردند که ما در نماز حضور قلب نداریم، حواسمان پرت میشود، ای فرزندان رسول خدا شما ما را راهنمایی کنید. امیرالمؤمنین داوطلب شد در حضور جمع، یک نکتهای هم دارد که گاهی سؤال میکنند برای مسائل معنوی جایزهی مادی شایسته است؟ مثلاً برای نماز یک شکلات جایزه بدهیم؟ یا دوچرخه جایزه بدهیم، یا سفر، اردو، تشویق مادی. تشویق معنوی که معلوم است شایسته است. تشویق مادی پول بدهیم، این قصه میگوید: بله، این کار جایز است. دو شتر بچه به پیغمبر هدیه شد، حضرت جایزه قرار داد برای کسی که نماز را با حضور قلب بخواند. معلوم میشود این مدل، مدل درستی است و ما میتوانیم برای کارهای معنوی جایزه مادی قرار بدهیم. البته ظرافتهایی دارد که باید به آن دقت کنیم. امیرالمؤمنین نماز را خواندند، پیامبر به جای یک شتر بچه، هردو را به او هدیه دادند.
امیرالمؤمنین فرمود: از وقتی از رسول خدا شنیدم نماز شب نور است، ترک نکردم. کسی به نام ابن کوّاء است، او پرسید: حتی در شبهای سرد جنگ صفین، فرمود: آری، حتی در شبهای سرد جنگ صفین، از وقتی همین جمله را شنیدم، «صلاة اللیل نورٌ» ما هم در مورد نماز شب زیاد شنیدیم. فرمودند: تا آخر عمرم ترک نکردم. یعنی اینقدر به موضوع نماز انس و عشق و علاقه دارد. مردم یمن از پیامبر مبلغی خواستند که شرایع دین را به آنها تعلیم بدهد، پیامبر، امیرالمؤمنین را فرستاد. یمنیها از قدیم به امیرالمؤمنین خیلی عشق داشتند. از جمله توصیههایی که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سفر تبلیغی داشتند، فرمودند: نمازهایی که با مردم میخوانید متناسب با ناتوانترین نمازگزاران باشد. چون گاهی امام جماعتهایی بودند در زمان پیامبر از سورههای طولانی استفاده میکردند. یک کسی از زمین کشاورزی آمده بود، میخواست به خانه برود استراحت کند، گفت: نماز را بخوانیم و به خانه برویم. آمد و امام جماعت هم یک سوره طولانی مثل سوره بقره خواند. این کشاورز خوابش میآمد و خسته بود. وسط نماز قصد فرادی کرد و رها کرد و رفت. امام جماعت به پیامبر شکایت کرد که ایشان به من بی احترامی کرده است. حضرت او را احضار کرد که چرا امام جماعت را ناراحت کردی؟ گفت: سوره طولانی خواند، من از سر کار آمدم و خسته بودم. پیغمبر فرمود: سورههای طولانی را در نمازهای مستحبی برای خودتان بخوانید. در نماز جماعت مراعات اضعف مأمومین را بکنید. یک کسی زانویش درد میکند، کمر درد دارد، خسته است ولی دوست دارد در جماعت شرکت کند، فرمود: یا علی، با یمنیها نماز میخوانی نماز کوتاه و خلاصه بخوان. نمازهای طولانی را خودت در دل شب بخوان.
امیرالمؤمنین فرمودند: پیغمبر وصیت کرد من بمانم نماز بخوانم، من او را غسل بدهم. این کار را کردم و فرشتگان در آن مراسم حضور داشتند. این خاطره خیلی مهم است. امام باقر(ع) فرمود: جدم امیرالمؤمنین(ع) پانصد درخت خرما داشت. پای هر درختی دو رکعت نماز میخواند. یعنی گره زدن عبادت به کار، خدا رحمت کند یک اهل دلی بود به نام مرحوم الطافی اهل همدان بود شاید بعضی بشناسند. یک جایی رفته بود، یک بشقاب سیب برایش آورده بودند، ایشان اول سیب را بو کرده بود، گفته بود: بوی صلوات میدهد. فکر میکنم باغبان وقتی درختان سیب را سامان میداد، صلوات میفرستاد. عطر صلوات از همان زمان مانده است ولی کسی مثل من آن را استشمام نمیکند. شامه قوی نیاز دارد. امیرالمؤمنین(ع) کارش را به نمازش گره میزند. پای هر درختی دو رکعت نماز میخواند. کشاورزان ما، تجار ما، یک کارخانه ساخته در همان کارخانه پای هر دستگاهی، دو رکعت نماز بخواند و این را پیوند بدهد به آخرت، پیوند به معنویت بدهد.
شروع زندگیاش را با نماز آغاز کرد، شب عروسی با فاطمه(س) بعد از رفتن مهمانها، عروس و داماد ماندند. شب زفاف نمازی دارد. الآن متأسفانه عروسیها نماز واجب را هم غافل میشوند. اتفاقاً آن شب خیلی مهم است که شروع زندگی با نماز باشد. زندگیاش را با نماز آغاز کرد. بعضی میپرسند: بچههایمان را از کی با نماز آشنا کنیم؟ جواب درستش این است که از زمان خواستگاری، ده سالگی و هشت سالگی و پنج سالگی و دو سالگی نه، از خیلی جلوترها، امام صادق(ع) فرمود: جدم علی(ع) در خانهاش یک اتاقی داشت، نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک. این اتاق نمازش بود. روایاتی داریم در احادیث که چقدر خوب است مؤمنان در خانهشان یک جایی را شبیه محراب درست کنند که وقتی مهمان وارد میشود، نگاهش به آنجا میافتد بگوید: هان، باید اینجا نماز خواند. یعنی نمادی که ما را به یاد بندگی خودمان و نماز بیاندازد. امیرالمؤمنین (ع) اتاقی داشت، در آن اتاق قرآن بود، شمشیر بود و یک پارچهای که حضرت روی آن میایستاد و نماز میخواند. امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواست برای بچههایش لالایی بخواند، به این اتاق میآورد و اذکاری را برای لالایی میخواند که مضمون بندگی خدا داشت. در این اتاق بچهها را میخواباند و جایی برای نماز در خانه داشت.
اصبغ بن نباته این حدیث را بیان کرده است. میگوید: ضرار بن ضمره بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: علی را برای من توصیف کن. یعنی دشمنترین دشمنان، معاویه کسی است که الزام کرده بود به علی بن ابی طالب ناسزا بگویند. در صبحگاه و نماز جمعه، شنیدن این ماجراها برای انسانهای آزاده سخت است. به ضرار گفت: علی را برای من توصیف کن. ضرار گفت: مرا معاف بدار. معاویه گفت: باید این کار را بکنی. ضرار گفت: «كَانَ وَ اللَّهِ فِينَا كَأَحَدِنَا» علی در جمع ما مثل یکی از خود ما بود. خیلی خاکی، «يُدْنِينَا إِذَا أَتَيْنَاهُ» وقتی ما نزد او میرفتیم، او هم خودش را به ما نزدیک میکرد. «وَ يُجِيبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ» درخواستی داشت، این پاسخ میداد. «وَ يُقَرِّبُنَا إِذَا زُرْنَاهُ» وقتی به دیدنش میرفتیم کنار نمیکشید. او هم خودش را به ما نزدیک میکرد. اینها برای اخلاق اجتماعی است. «لَا يُغْلَقُ لَهُ دُونَنَا باب» در بستهای بین ما و او نبود. «وَ لَا يَحْجُبُنَا عَنْهُ حَاجِبٌ» نگهبانی، منشی، واسطهای که وسط باشد وجود نداشت. چقدر امیرالمؤمنین با مردم راحت بود. اما علیرغم این همه نزدیکی با او، هیبتی داشت که جرأت نمیدادیم شروع سخن با او کنیم. «فَإِذَا تَبَسَّمَ» وقتی لبخند میزد، «فَعَنْ مِثْلِ اللُّؤْلُؤِ» دندانهایش مثل صدف می درخشید. «الْمَنْظُومِ» دندانهای منظم داشت. «فَقَالَ مُعَاوِيَةُ زِدْنِي مِنْ صِفَتِهِ» باز هم از علی بگو، «فَقَالَ ضِرَارٌ رَحِمَ اللَّهُ عَلِيّاً كَانَ وَ اللَّهِ طَوِيلَ السَّهَادِ» رحمت خدا بر علی باد، شب زندهداریها و بیداریهایش در شب زیاد بود. «قَلِيلَ الرُّقَادِ» خوابش کم بود. «يَتْلُو كِتَابَ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرافَ النَّهارِ» در دل شبها و روزها کتاب خدا را میخواند و خودش را در پیشگاه خدا جانش را به زحمت میانداخت برای عبادت و پی در پی اشک میریخت. اینها را که معاویه شنید، به گریه افتاد. «وَ قَالَ حَسْبُكَ يَا ضِرَارُ» بس است.
در جای دیگر دارد معاویه با کسی دیگر، پرسید: تفاوت من و علی چیست؟ او گفت: همان تفاوتی که پدرت با پیغمبر داشت. یعنی ابوسفیان با پیامبر، گفت: خوب، تفاوت پدرم با پیغمبر چه بود؟ او گفت: پیامبر که رزمندگان را به جبهه میآورد، با نماز به آنها روحیه میداد. با دعا و نیایش و شب زندهداری، اما پدر تو ابوسفیان با رقاصهها و موسیقی، علی بن ابی طالب روحیه رزمندگانش را با نماز سامان میداد. عالمی خدمت امیرالمؤمنین رسید و پرسید: «هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدْتَهُ؟» خدایی که عبادت میکنی، حین عبادت او را میبینی؟ حضرت فرمود: وای بر تو! «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ» هرگز من خدایی که نبینم را عبادت نمیکنم. «فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، كَيْفَ رَأَيْتَهُ؟» چگونه خدا را میبینی؟ «قَالَ: وَيْلَكَ» وای بر تو! تو گمان میکنی با این چشمها، «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ» با این چشمها نه، «وَ لكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» با چشم دل حتماً من خدایم را میبینم.
یک قصهی دیگر، این قصه را نمیدانم مسئولین و کارگزاران میشنوند یا نه. هر ردهای که مسئولیت اجرایی دارند، مسئولیت اجرایی گاهی ما را باز میدارد، نماز را آخر وقت میخوانیم، با بی نشاطی میخوانیم. چه بسا گاهی نماز قضا شود. یکی از دوستان که مسئولیت اجرایی داشت، یک همایش بین المللی را در تهران اجرا میکردم، شب به نیمه رسید دیدم نماز ظهر و عصر من قضا شده است. نوف بکالی میگوید: با حبّه یکی دیگر از یاران امیرالمؤمنین است، یک شبی در استانداری کار زیاد بود. تا دیروقت ماندیم و به خانه نرفتیم. امیرالمؤمنین(ع) آن شب را در استانداری ماندند. امیرالمؤمنین با اینکه روز خسته بود، شب را به عبادت ایستاد. شروع کرد به قدم زدن در حیاط استانداری و در حالی که اشک میریخت آیات 190 تا 195 سوره آل عمران را تلاوت میکرد. «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب، الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» حبّه میگوید: دراز کشیده بودیم و چشمهای ما بسته بود. آقا اول نزد من آمدند و فرمودند: حبّه خوابی یا بیدار؟ گفتم: بیدارم ولی چشمهایم بسته است. فرمودند: خوشا به حال کسانی که از این آیاتی که خواندم، تکلیفش را در این دنیا بفهمد. ما برای چه در این دنیا آمدیم؟ برای خوراک، پوشاک، مسکن است یا مأموریت مهمی را خدا برای ما در نظر گرفته است. سراغ نوف آمد. فرمودند که ای نوف تو خواب هستی یا بیدار؟ او هم جواب داد که نه، من بیدار هستم. چشمهایم بسته است. حضرت فرمودند: «إِنَ لِلَّهِ مَوْقِفاً وَ لَنَا بَيْنَ يَدَيْهِ» عزیزان و دوستان من، خداوند یک ایستگاهی دارد، ما در آن ایستگاه باید پاسخگو باشیم. «مَوْقِفٌ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنْ أَعْمَالِنَا» ما که الآن استاندار هستیم، فرماندار و بخشدار هستیم، کارهای ما هیچکدام از دید خدا پنهان نیست. همه اینها ثبت و ضبط میشود. «يَا حَبَّةُ إِنَّ اللَّهَ أَقْرَبُ إِلَيْكَ وَ إِلَيَ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» خدا به من و تو از رگ گردن نزدیکتر است. بعد فرمودند: ای نوف، «إِنْ طَالَ بُكَاؤُكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ» اگر گریه تو در این شب طولانی باشد، «مَخَافَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» گریه از خشیت خدا، «قَرَّتْ عَيْنَاكَ غَداً» فردای قیامت چشمت روشن خواهد بود و خیالت راحت خواهد بود. به یک کارگزاری این حرف را میزند که صبح تا شب کار کردند و کار اینقدر زیاد بوده که خانه نرفتند. حضرت به او نشانی قیامت را میدهد که فردایی هست که ریز و درشت این عملکرد ما ثبت خواهد شد. اینجا ممکن است ما بپوشانیم و نقطه ضعفها را نگوییم. این ضعفها را چه کنیم؟ با نماز شبف با نیایش. این نماز در متن زندگی است. قضاوت میکند نماز هست. مسجد میرود نماز هست، استانداری میرود نماز هست. همه بخاطر نماز است.
ابن عباس مفسر قرآن است، میگوید: در جنگ صفین دیدم علی بن ابی طالب شمشیر به دست دارد، شمشیر میزند به آسمان نگاه میکند. گفتم: یا ابالحسن دنبال چه هستید؟ فرمود: دنبال وقت نماز، ابن عباس تعجب میکند، آقا الأن؟ الآن گرماگرم جنگ هستیم. فرمود: ابن عباس جنگ ما هم برای نماز است. یعنی چطور امیرالمؤمنین به نماز نگاه میکند. این جنگ برای چیست؟ برای اینکه ما میخواهیم خداپرستی و خداگرایی و عشق به خدا را توسعه بدهیم. این همه برای آن است. باید به برکت امیرالمؤمنین راه درست را پیدا کنیم. همین قطعههای تاریخ راهگشا است برای ما.
امام صادق(ع) فرمود: «کان علیٌ» کان وقتی میآید یعنی سیره حضرت اینطور بود. وقتی مشکلی حال او را میگرفت، به نماز پناه میبرد. رحمت خدا به روح بلند امام خمینی، میفرمود: نماز پشتوانه ملت است. اینطور امام خمینی به نماز نگاه میکرد. امیرالمؤمنین اندوهگین که میشد به نماز پناه میبرد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم حضرت سجاد شب و روز در حال عبادت و سجده و مناجات بود تا آنجا که صورتش زرد و چشمانش از گریه زیاد سرخ شده بود و بر پیشانیاش جای سجده بود. دلم سوخت و گریه کردم. امام باقر(ع) دلش به حال امام سجاد سوخت، دید چقدر عبادت میکند. زین العابدین متوجه شد که پسرش برای چه گریه میکند؟ فرمود: عزیزم، برو یکی از نوشتههای علی را بیاور. چون کتابهایی از امیرالمؤمنین مانده بود. بعضی گفتند: هفت کتاب و پدرم مقداری از آن کتاب را خواند و این جمله را فرمود: چه کسی قدرت دارد عبادت علی را به جا آورد؟ این را چه کسی میگوید؟ امام زین العابدین، کسی میگوید: امام زین العابدین از شهر بیرون رفت و من او را تعقیب کردم. به کوهستان رسید، پیشانیاش را به سنگهای تیز گذاشت و پانصد بار یک ذکر را تکرار میکرد و اشک میریخت. پیشانی از سجده برداشت دیدم محل سجده او از اشک چشمانش خیس شده است. اینها رهبران ما هستند.
خشکسالی شد، مردم نزد امیرالمؤمنین آمدند. حضرت دستور دادند از شهر خارج شوند و فرزندان را از مادران جدا کنند و زیر آفتاب سوزان در پیشگاه خدا تضرع کنند. وقتی همه منظم شدند حضرت خطبهای خواند، دوست داشتم خطبه را بخوانم، دیدم بیشتر وقت را همان خطبه میگیرد. خیلی خطبهی شنیدنی است. نکاتش همین التجاء ما به پروردگار است. ما بیشتر به اسباب مادی نگاه میکنیم. باران نمیآید دنبال مسائل مادی هستیم. نه اینکه دنبال آنها نباشیم، همانها هم از خداست. در آن خطبه دارد خدایا هرچه داریم از تو هست، رازق و هادی ما تو هستی، آغاز و پایان ما تو هستی. اینکه انسان باور کند کسی نیست، چیزی نیست. ادعایی ندارد و هرچه هست خداست. این بندگی که شبهای قدر وقت همین راز و نیاز است. رهبر انقلاب ده دوازده توصیه داشتند برای شبهای قدر، یکی این است که شبهای قدر بنشینید با خدا حرف بزنید. یکی از فرازهای مناجات شعبانیه این بود که خداوند میفرماید: من مناجات تو را دوست دارم که بشنوم. خداوند با موسی بن عمران قرار گذاشت که سی شب با او مناجات کند، شب سیام پیغام فرستاد: ای موسی، باز هم بمان. یک ده شب دیگر بمان. من راز و نیاز بندگانم را دوست دارم. پس از خطبه و نماز باران، باران بارید و همه جا را سیراب کرد. این را کامل ابن اسیر جلد یک صفحه 137 نقل کرده است.
به استاندارش مالک اشنر، نامه 51 نهجالبلاغه در مورد مالک اشتر است که طولانیترین نامه نهجالبلاغه است. یک فرازش این است که امیرالمؤمنین به عزیزترین خودش مالک اشتر که او را فرستاده برای استانی که اول آن استان را توصیف کرده است. مصر پر جمعیت با پیشینه تمدنی، به مالک اشتر میفرماید: «وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ» ای استاندار! استاندار کار امنیتی دارد، کار عمرانی و اقتصادی دارد. انواع کارها به دوش استاندار است. طلاییترین وقتت را برای خدا بگذار. «وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَحَّتْ فِيهَا النِّيَّةُ» اگرچه اگر نیتت خدایی باشد همه کارهایت برای خدا هست اما یک خط ویژه هم برای عبادت خدا و برای نماز و دعا بگذار. «وَ لْيَكُنْ فِي خَاصِّ مَا تُخْلِصُ لِلَّهِ بِهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً» در همان وقتی که برای اقامه فرایض با خدای خودت میگذاری، مایه بگذار از جانت، «فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ» از این بدن و سلامتی مایه بگذار. «فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ» بعد چه کار کن؟ «وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ» وقتی با مردم نماز میخوانی، امیرالمؤمنین(ع) به استاندارش میفرمود: با مردم نماز بخوانید. الآن ما مشکل داریم. وزرای ما گاهی میآیند ولی ماهی یکی دو سه بار، امام توصیه میکند با مردم نماز بخوانید. حاجبها و نگهبانها کنار بروند. اتفاقاً مسئولین ما دلیل اینکه نماز نمیآیند، یک دلیلش اشتغالات زیاد است. میگویند: اگر نماز برویم ممکن است یک ارباب رجوعی از یک جایی آمده، این خوب است. فرمودند: ای مالک وقتی با مردم نماز میخوانی طولانی نباشد. نمازت رغبت انگیز باشد. «وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً» یک نمازی که بعضی از آن ناراحت شوند و متنفر شوند، نباشد. یک نماز دلپسند باشد. «وَ لَا مُضَيِّعاً» نماز را خراب نکنید. «فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ» ممکن است مریض در مردم باشد. «وَ لَهُ الْحَاجَةُ» یا ممکن است کسی گرفتار باشد و کار به نماز نداشته باشد. نماز را خلاصه و بعد سراغ گرفتاری مردم برو.
استاندار دیگر مصر محمد بن ابی بکر که امیرالمؤمنین به او میفرمود: تو پسر من هستی. با اینکه پسر ابوبکر بود ولی ابوبکر از دنیا رفت و در دامن امیرالمؤمنین پرورش پیدا کرد و مادرش اسماء بنت عمیس است که مردم میشناسند. فرمود: «صَلِ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا» آقای استاندار، نمازت را سر وقت بخوان. «الْمُؤَقَّتِ لَهَا» (نهجالبلاغه/ص384) در وقتی که برایش تعیین شده است. ما یک وقتی فرودگاه مهرآباد رفته بودیم. میخواستیم به یک استانی برویم. هنوز اذان صبح نشده بود، دیدیم نمازخانه پر است و همه نماز میخوانند. من فکر کردم نماز شب میخوانند. از دو سه نفر پرسیدم، گفت: حاج آقا پرواز ما همین الآن است، نمیرسیم. خوب این نماز باطل است. نماز قبل از وقت درست نیست. آقای استاندار چون یکوقتی فرصت داری نماز را زودتر نخوانی. یک انضباطی هست. دیرتر هم نخوان. نماز درست است وسعت دارد، اول وقت بخوان. «وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ» چون من اشتغالات دارم، استاندار هستم، وکیل و وزیر هستم، فرصت ندارم، دو ساعت دیگر میخوانم. نه! با بهانه اشتغالها تأخیر نیانداز. «وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك» بدان تمام عملکرد تو تابع نماز توست. این استاندار امیرالمؤمنین است. ما هم در کشورمان اعلام میکنیم از حکومت علوی الهام گرفتیم. معلوم است این موضوع به مسائل سیاسی و اجتماعی ما ارتباط دارد. چون نگاه بعضی مسئولین ممکن است اینطور باشد که نماز یک رابطه تنهایی با خداست و به مسئولیت اجرایی من ارتباط ندارد. پس این سخنان چیست؟ یکوقتی حضرت علی(ع) به یک عالم توصیه اخلاقی میکند که جناب فلانی نمازهایت را اول وقت بخوان. به استاندار، به مالک اشتر و به محمد بن ابی بکر میگوید. یکی دو بخشنامه سراسری هم در نهجالبلاغه هست. من ندیدم در نهجالبلاغه بخشنامههای سراسری، یعنی برای همه ارسال شده باشد. یکی دو مورد هست که در مورد نماز است. یعنی به همه مسئولین و کارگزاران، حضرت در مورد نماز توصیه کردند و بخشنامه کردند.
به امرای بلاد نامه 52، با مردم نماز بخوانید. ما استاندارانی داریم که برنامهریزی میکنند هفتهای یکی دو شب مسجدها میروند. این خیلی خوب است، مردم آنها را میشناسند و درد دلهایشان را میگویند. وقتهای نماز را رعایت کنید. حضرت در نامه52 وقت نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را توضیح دادند. «وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ» (نهجالبلاغه/ص426) باز هم حضرت فرمود: مراعات کنید نماز طولانی نخوانید. «وَ لَا تَكُونُوا فَتَّانِين» طوری نماز را برگزار نکنید که فتنهای درست شود. بگویند: این نماز برای گزارش تهیه کردن است یا برای ریا است. نه از روی صفای دل و برای خدا نماز بخوانید.
شریعتی: جالب است که همین امیرالمؤمنین در کعبه متولد شد و در مسجد به شهادت رسید و زندگی حضرت که با نماز گره خورده است. حضرت در تمام طول عمرشان زیر سایه نماز بودند و با نماز زندگی کردند و شهید شدند. امروز صفحه 53 قرآن کریم، آیات 23 تا 29 سوره مبارکه آل عمران را تلاوت خواهیم کرد.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُدْعَوْنَ إِلى كِتابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ«24» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ«25» فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ«26» قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ«27» تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ«28» لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِير«29» قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير»
ترجمه آیات: آيا نديدى كسانى را كه از كتاب آسمانى (تورات وانجيل) بهرهاى داده شدند، چون به كتاب الهى دعوت مىشوند تا ميانشان حكم كند، (وبه اختلافات پايان دهد) گروهى از آنان (باعلم و آگاهى) از روى اعراض روى بر مىگردانند؟ اين (روى گردانى از حكم خدا) براى آن بود كه اهل كتاب گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نمىرسد. و اين افتراها (و خيالبافىها) آنان را در دينشان فريفته ساخت. پس (كسانى كه گمان مىكنند از قهر خداوند دورند،) چگونه خواهد بود حالشان، آنگاه كه آنان را در روزى كه شكّى در آن نيست، گرد آوريم و به هر كس در برابر آنچه تحصيل كرده، پاداش يا كيفر داده شود و به آنان ستم نخواهد شد. بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى. به هر كس (طبق مصلحت و حكمت خود) بخواهى حكومت مىدهى و از هر كس بخواهى حكومت را مىگيرى و هر كه را بخواهى عزّت مىبخشى و هر كه را بخواهى ذليل مىنمايى، همه خيرها تنها به دست توست. همانا تو بر هر چيز توانايى. (خداوندا!) تو شب را به روز و روز را به شب درآورى و زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون آورى وهر كه را خواهى بىشمار روزى مىدهى. نبايد اهل ايمان، بجاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود برگزينند و هر كس چنين كند نزد خدا هيچ ارزشى ندارد، مگر آنكه از كفّار پروا و تقيّه كنيد (وبه خاطر هدفهاى مهمتر، موقّتاً با آنها مدارا كنيد) و خداوند شما را از (نافرمانى) خود هشدار مىدهد و بازگشت (همه) به سوى خداوند است. بگو: اگر آنچه در سينهها داريد پنهان سازيد يا آشكارش نماييد، خداوند آن را مىداند و (نيز) آنچه را در آسمانها وآنچه را در زمين است مىداند و خدا بر هر چيز تواناست.
شریعتی: یک یادی کنیم از همه آنهایی که در ماه رمضانهای گذشته در جمع ما بودند و شب قدر را درک کردند و امسال در میان ما نیستند. این هفته قرار گذاشتیم از یکی از یاران باوفای امیرالمؤمنین جناب اصبغ بن نباته یاد کنیم.
حاج آقای بهشتی: از ساعتی که امیرالمؤمنین(ع) ضربت خوردند تا ساعت شهادتشان شاید سی ساعت فاصله بود. امکان اینکه کسانی از حضرت عیادت کنند، نبود و امام مجتبی(ع) اجازه نمیدادند و میفرمودند: حال پدرم خوب نیست. استثنائاً چند نفر حضور یافتند. اینها معلوم است اصحاب خیلی عالی هستند. از جمله اصبغ بن نباته است که تا آخرین لحظات با اصرار میایستاد. امام حسن(ع) فرمودند: حال پدرم خیلی سخت است، برای چه میمانید؟ میگوید: یک حدیث دیگر از امام بشنوم. نهجالبلاغه دست ما هست، در خانهها و مساجد ما هست، کم بهرهبرداری میکنیم، امیرالمؤمنین(ع) چشمشان را باز کردند یک حدیث از پیامبر برای اصبغ فرمودند، از هوش رفتند. مجدداً اصبغ باز ماند و اصرار کرد یک حدیث دیگر میخواهم بشنوم. این بار امام (ع)، آن امام مظلوم که پیامبر آن لقب مظلوم را به خودش داد. امامان ما این مظلومیت را برایش اعلام کردند. این حدیث را برای اصبغ بن نباته فرمودند که من روزی اندوهناک بودم. پیغمبر فرمود: علی جان! میخواهم برایت چیزی بگویم که دلت شاد شود. قیامت که میشود منبری بلند فرشتگان نصب میکنند، من بالای منبر هستم و پله پایینتر از من تو خواهی بود. فرشتهای به نام رضوان مسئول بهشت است. او کلیدهای بهشت را به من میدهد. من هم به او میگویم: این کلیدها را به دست تو بدهد تا به اختیار تو بهشتیان به بهشت وارد شوند. فرشته دیگری وارد میشود، به نام مالک، مسئول جهنم، کلیدهای جهنم را به من میدهد و من میگویم: آنها را هم به تو بدهند. یا علی، روزگاری در این تاریخ خواهد آمد که همه جهانیان، در آن حدیث پیغمبر فرمودند که همه خلایق پای آن منبر این صحنه را تماشا میکنند.
شریعتی: یک تغییری در برنامه داریم، انشاءالله هفته آینده روز یکشنبه در محضر حاج آقای عاملی خواهیم بود و سه شنبه هفته آینده با حاج آقای بهشتی خواهیم بود.
حاج آقای بهشتی: رسانه میتواند کاری کند که وقتی اهالی شام شنیدند که علی بن ابی طالب در مسجد کشته شده است، گفتند: در مسجد چه کار میکرد؟ مگر او نماز میخواند؟ این کار رسانه هست، امروز جهان اسلام مبتلاست و مردم ایران مبتلا هستند به سم پاشی رسانهها، یک کسی میگوید: ما با جمعی از قرآن خوانها در صفین میجنگیدیم. چشمم به جوان آشنایی افتاد. به او چشمک زدم و جایی قرار گذاشتیم. از او پرسیدم: چرا آن طرفی هستی؟ چرا با یاران علی میجنگی؟ گفت: شنیدم، به من گزارش دادند که علی نماز نمیخواند. امیرالمومنینی که شب تا صبح صدها رکعت نماز میخواند، رسانه کاری میکند که مردم باور کنند او نماز نمیخواند. او میگوید: تو بمان، نماز علی را نه، شب زندهداری علی را نشان تو بدهم. میآید و نماز شب حضرت و نالهها و گریههای حضرت در پیشگاه خدا را تماشا میکند. امیرالمؤمنین در روزهای آخر عمرش وصیتنامهای دارد، یکی توصیه به نماز است «الله الله فی الصلاة فانها عمود دینکم» یک حالت التماس گونه دارد، ای حسن و ای حسین و ای همه فرزندان من، ای همه کسانی که نامه من به دست شما خواهد رسید. شما را به خدا، نماز، نماز که ستون دین شماست.
شریعتی: انشاءالله همه ما جزء نمازگزاران واقعی باشیم و زیارت حضرت نصیب همه ما شود.